نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

خدانگهدار ، مومن !

پاک و خالصانه آمده بودی، و مومنانه و متواضعانه کنار رفتی.
تو را انتخاب کردیم، چون برایمان عطر وجود تو،  جلوه گر حماسه ی سوم تیر بود.
چقدر همه ی حرفهایت دلنشین بود.


در تمام این مدت، هیچ چیز برای خود نخواستی. به هرکجا که می رفتی، میگفتی: نیامده ام بگویم به من رای بدهید؛ بلکه آمده ام تا گفتمان خود را برایتان تشریح کنم.
گفتمان سوم تیر را
همان گفتمان انقلاب اسلامی.
همانی که پس از سی سال، عطر خوش بهار ِ بهمن 57 را طنین انداز کرد. حرفش این بود که گفتمان انقلاب اسلامی، آنقدر غنی هستند که به خوبی بتوانند یک جامعه را به تعالی و پیشرفت برسانند.
همان گفتمانی که مورد رضای نایب امام عصر (عج) بود.
و به معنای واقعی کلمه، گفتمان روح الله!
می توانستی کنار نروی؛ وزنه ی آیت الله مصباح، وزنه ی کمی نبود!
اما، به واقع، اصلا تو نیامده بودی که بمانی! آمده بودی تا گفتمان تو بماند!
و خود شما هم گفته بودی که گفتمان انقلاب اسلامی در نهایت تنها یک پرچمدار خواهد داشت
و حالا ما ماندیم و آقا سعید عزیز!
خودتان هم بارها بیان داشتید که بیشترین قرابت را با ایشان(دکتر جلیلی) دارید.
و حتی گفته بودی که « تا آخرین لحظات، سعی در متقاعد کردن آقا سعید داشتی. و با همه ی وجود دلت می خواست که ایشان از جانب گفتمان شما در صحنه حاضر شود؛
اما چون آقا سعید هنوز تصمیم قطعی اش را نگرفته بود، شما آمدی تا کار روی زمین نماند و جبهه خالی نشود.»
آقا سعید دوست داشتنی ما!
وقتی دبیر شورای امنیت ملی شد، برای بار اول دیدمش؛ همان زمان به دلم افتاد که ای کاش او رئیس جمهور بود.
آقا سعید، حقیقتا یک مرد است.
و جالب است که شما دو نفر بسیار به هم شبیه هستید. آقا سعید هم وقتی آمد، درست همان حرفهایی را بیان کرد که شما هم گفته بودی
آقا سعید هم چون شما می گوید: به گونه ای باشید که تبلیغات شما، یک الگو از گفتمان مان را ارائه دهد.


راستی آقای دکتر، چه تهمت ها که نثارمان نکردند و چه ناجوانمردی ها که روانه ی ما نشد!
جبهه ی پایداری تبدیل شده بود به نقطه ی مرکزی بی مهری دوستان و دشمنی دشمنان.
و این میان، از همه دردناکتر، گفته ها و بیاناتی که از ما نبود، ولی به ما نسبت می دادند.
آخر چرا ، و برای چه؟
مگر جبهه ی پایداری چه می گوید؟
از شبنامه ی اهانت علیه آیت الله مصباح نمی شود دل آدم نسوزد!
ایشانی که به گفته ی امام خامنه ای، مطهری زمان هستند.
مگر چه گفته بودند که شایسته ی اینقدر اهانت و بی مهری باشند؟
چون ازگفتمان انقلاب اسلامی با جان و دل دفاع می کندو آبروی خودش را در این راه گذاشته؟
یا چون گفته بودند که 6 سال بر روی ابعاد شخصیت شما تحقیق کرده و گفتند:
‏بینی وبین الله شهادت می دهم که روی زمین و زیر این آسمان کسی اصلح از آقای لنکرانی نمی شناسم.
اما، همان آیت الله مصباحی که دوستان مان تشخیص والایش را به سخره می گیرند، در یک جمع عمومی به شما گوشزد کرده بودند که هر زمانیکه فردی را اصلح تر از خود برای تصدی ریاست دیدی، وظیفه ی شرعی توست که خودت را کنار بکشی و راه را برای او باز کنی.
و شما چه متواضعانه نصیحت پدرانه ی او را پذیرفتی و انجام دادی.
کدامیک از همانها که قائل به وحدتند (البته وحدت به نفع خودشان)حاضر به انجام این نصیحت می شوند؟
تا نامزد مورد پسندشان را نقد کردیم، و نه هیچ تخریبی، وفقط نقد کردیم، تمام دوستی دیرینه شان را کنار گذاشتند و ما را ستون پنجم دشمن صدا کردند.
حتی بسیار وقیحانه مارا متهم می کردند که برای جذب آرا و جلب توجه مردم به سوی نامزد نه چندان مطرحتان، عکس او را در کنار عکس دکتر جلیلی چسباندید.
اگر حتی ذره ای تو را می شناختند، می دانستند که شخصیت تو بسیار فراتر از آن است که نیاز به یک همچین عملی داشته باشی.
اینها همه تنها برای حفظ گفتمان مان بود.

اما آنها چه از خلوص و صفای تو می دانستند؟

نیت خالصانه و صادقانه، و یک کلام سوم تیری تو را با نیات دنیا طلبانه ی خود می سنجند. پس طبیعیست که ندانند!
ما را بی بصیرت، و ستون پنجم دشمن می دانند.

بگذار بگویند؛ اصلا هرچه می خواهند بگویند.

حقیر که همچون دوستان خوبم، این چنین متهم شده ام، در پیشگاه خدای خود شهادت می دهم، که جبهه ی پایداری را برای رضای خدا، و به خاطر همسویی با اهداف و آرمانهای خورشید تا ابد فروزان انقلاب اسلامی، انتخاب کردم. و تا زمانیکه جبهه ی پایداری در همین مسیر باشد، حرف من همین است.
گفتمان ما، که همان گفتمان انقلاب اسلامی ست، در انتخابات آتی تنها یک پرچمدار دارد، و او دکتر سعید جلیلی ست.
او مصداق بارز کسی است که به فرموده ی رهبر عظیم اشان انقلاب اسلامی "قالو ربنا الله ثم استقموا... " است

و به نوبه ی خود حاضر نیستم حول کلمه ی وحدت، و بهتر بگویم، وحدت ِ برای شما، گزینه ی اصلح (دکتر جلیلی) را با صالح مقبول (آقای قالیباف) عوض کنم.
دوستت دارم، آقای دکتر لنکرانی! و همچنان دوستت خواهم داشت.
 برای پاکی و اخلاصت. برای تواضعت! حالا، بیشتر می توانم دلیل آنهمه توجه مطهری زمان را به شما بفهمم.براستی که حق مردانگی را به خوبی ادا کردی.
دوستتان دارم، آقای مصباح!
و دوستتان دارم، آقا سعید (آقای دکتر جلیلی)

نظرات 5 + ارسال نظر
بانو 3 خرداد 1392 ساعت 09:28 ق.ظ http://tafakkorgah.tebyan.net/default.aspx

سلام
بسیار زیبا بود و حرف دل ما.
البته من اعتقاد ندارم قالیباف صالح مقبول باشد. او فقط برای عده ای از تهرانی ها شاید مقبول باشد. صالح هم که چه عرض کنم. هنوز زود است برای اظهارنظر!
با اجازه لینک شدید.

[ بدون نام ] 3 خرداد 1392 ساعت 06:13 ب.ظ

عجله نکن اخوی . انشاالله این خوش پیشوازی به بدرقه بد ختم نشه
سابقه خوبی از این انشاهای احساسی ندارم. یادت باشه که 66 سال دارم و در تمام ادوار انتخابات بوده ام و دیده ام که باد صبا با دلها چه می کند!!

انشاالله.
قطعا کسی نمی تونه آینده ای رو که توان دیدنش میسر نیست، تضمین کنه.
بلکه کاری که انسان می تونه انجام بده، اینه که با استفاده از تجریبات گذشته، بهترین انتخاب رو برای "حال" انجام بده. به گونه ای که تا حد ممکن و به نحو صحیح آینده اش رو هم تامین کنه.
مچکرم از توجه تون

سلام 4 خرداد 1392 ساعت 11:00 ق.ظ

با سلام
راوی
بیدار زمانه
ویژه نامه امروز روزنامه ایران

مائده 9 خرداد 1392 ساعت 11:32 ب.ظ

سلام و خسته نباشید
وب خوبی دارید \خوشحالم که از بهترین کاندیدا حرف دارید.
به امید پیروزی دکتر جلیلی................
به وب من هم بیاید پشیمون نمیشید ....
و نظرتون رو برام بذارید
متشکر

صدیقه 18 خرداد 1392 ساعت 12:17 ق.ظ

سلام، ای کاش کسی مانع میشد که ستادهای آقای مشایی برای حمایت از دکتر جلیلی تغییر کاربری بدن، خیلی داره سوءتبلیغ میشه !!!!!

سلام
خیلی ممنونم از توجه تون.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد