نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

عاشق این "خط شکنی" ها هستم!

چندی پیش خبری از اصفهان با این عنوان شنیده شد؛ که یک عروس و داماد تصمیم می گیرند مبلغ 40 میلیون تومانی که بابت مخارج مراسم عرویسشان کنار گذاشته اند را جهت آزادی تعدادی از زندانیان بدهکار، اهدا کنند.

این دو عروس و داماد اصفهانی با این عمل تحسین برانگیز خود موفق شدند که 40 نفر از زندانیان بدهکار را از زندانها آزاد نمایند.

اولین فکری که در لحظه ی شنیدن این ماجرا به ذهنم خطور کرد، این بود که یعنی در کشور من هم این اتفاق میفتد که فردی تنها و تنها برای خاطر مبلغ یک میلیون تومان، و یا قدری بیشتر و حتی کمتر از این مقدار، به زندان بیفتد؟!!

لرزه ای به دلم افتاد که چگونه ممکن است براحتی در خانه ی خود نشسته باشم و بیخبر و غافل از حال و روز همسایه و همشهری و هم وطن مسلمانم باشم. به گونه ای که یک انسان در جایی همین نزدیکی، برای خاطر مبلغی ناچیز باید به زندان بیفتد و امثال ما حتی از این موضوع بی اطلاع باشیم.

نمی دانم این 40 نفر، هر کدام چه مقدار در زندان بسر می بردند؛ و از آن سخت آنکه خانواده ی این افراد طی این مدت چقدر متحمل فشار روحی و حتی مادی شده اند!

تصور اینکه یکی از همین 40 نفر هموطنانم، جزو اعضای خانواده ی خودم و یا یکی از عزیزان من باشند، اوضاع را ملموس تر خواهد کرد! باید لحظه ای خود را جای خانواده ی اینها بگذاری تا حالشان را بدانی!

شاید با خود بگویی، « خب ما که وضع زندگیمان اینقدر خوب نیست که! در خرج و مخارج روزمره ی خودمان هم درمانده ایم؛ چه رسد به آنکه در فکر دیگری هم باشیم!»

به طور قطع، این زوج جوان و حتما خوشبخت ( به حول قوه الهی) سطح زندگی شان قابل توجه است که توانسته اند چنین مبلغی را برای یک شب مراسم عرویسشان کنار بگذارند.

اما ذکر این نکته هم ضروریست که اتفاقا هرچه شرایط زندگی مساعد تر و رو به بالاتر باشد، سطح توقعات خانواده و اطرافیان هم بالاتر و بطبع، گذشتن از برگزاری یک مراسم پرشور و تجملاتی سخت تر هم هست.

پس نباید تصور کنیم که چون آنها وضع زندگیشان خوب است، پس حتما این عمل خیرخواهانه برایشان بسیار راحت تر بوده!


از اینها هم که بگذریم، از نظر حقیر اوج مسلمانی یک فرد آنجاست که در اوج روزهای خوشبختی خود، و در خاطره انگیزترین روز زندگی خود، به جای غرق شدن در شادی های زندگیش، به فکر روزهای سخت و طاقت فرسای هموطنان خود باشد!

خوشا به احوال این زوج.

انشاالله که روزی فرا برسد که هیچ مسلمانی، هیچ شبی با دلی آرام و شکمی سیر، سر بر بالین خود نگذارد در حالیکه همسایه و همشهری خود دلش نا آرام و شکمش گرسنه است.

اللهم اغن کل فقیر ... و اشبع کل جائع ... و فک کل اسیر!

و بیاد می آورم سالها پیش را!

ماجرای آن عروس خانوم دیگری که میزان مهریه اش را اینطور تعیین کرد که:

آقای داماد، هر زمان که توانستند، به وضعیت زندگی 5 خانواده ی محروم، به نیت 5 تن آل عبا (علیهم السلام) رسیدگی نمایند.

اصلا مومن باید خط شکن باشد!

و من عاشق این خط شکنی ها هستم!


پی نوشت بی ربط:

از این پاسخ انقلابی خوشم آمد! ماشاالله به آقای جمال شورجه!

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه قنبری 27 تیر 1392 ساعت 02:09 ق.ظ http://fatemehghanbari.ir

کار بسیار خیرخواهانه ای است
با آرزوی خوشبختی برای زوج جوان

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد