نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

و زمانی که "عین دین" می شود کلاه شرعی!

این حساب دو دو تا چهار تا ی ما با خدا هم حکایتی دارد برای خودش!

متدینی ست؛ انقلابی. اهل قناعت است. و اهل معرفت! میگفت:

چرا کلاه شرعی بر سر مردم می گذارید؛ قرض الحسنه با سازوکاری که سراغ داریم، یعنی ضرر! و خدا هم راضی به ضرر بندگانش نیست.

دو میلیون تومان اقراض امروز، حتی به فرض پس دادن بر سر موعدش، به قدر یک میلیون تومان سال دیگر است. و این یعنی ضرر.

گفتم:

یعنی تو می گویی خدایی که امر به قرض الحسنه کرده، خود از تورم امروز بیخبر بوده است؟ 

یا میگویی قرآنی که سفارش به قرض کرده، نه کتاب هر لحظه و هر زمان و هر مکان، که کتاب وقت بی تورمی ست؟!

دیدی چه ساده است؛ در اوج زندگی دینی مان، به آسانی هر چه تمام، میشویم کافر؛ 

نه در زبان؛ که در فکر و عمل!

به همین سادگی!

پرسیدم:

پس  اعتماد به خدا چه می شود!

هم اویی که خود بارها و بارها مضمن شده است که هر قدمی برای خاطرش برداریم، خود جبران خواهد کرد.

یک دانه که در طریق عشق او بر ایستگاه انفاق بسپاری، نه عین آن و دوبرابر و 10 برابر؛ که هفتصد برابر پاسخ می دهد.

برکت چه می شود؟! 

خوب فکر کن؛ چند روز پیش؛ کنار تکیه ی امام حسین (علیه السلام) قدم می زدی؛ بادی وزید؛ سنگی از روی سقف تکیه روانه ی زمین شد. و درست در یک وجبی پای تو بر زمین نشست. نمی توانست یک وجب اینطرف تر بیفتد. روی سرت؟

حساب دو دو تا چهار تا کردن با خدا، عین بیرحمی ست. و نتیجه ای جز شکست قطعی ما از خدا ندارد.

 اگر از صبح تا به شب الطاف معجزه آسایش را بر خود بشماری...

هــــعی... دلت می سوزد!

به خود بیا مسلمان!

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 11 خرداد 1393 ساعت 03:21 ب.ظ

همین س!ال را کردم گفتند مردم یک آبسرد کن میخرن می گذارن کنار خیابان تا مردم بخورند بگن خدا پدرش را بیامرزه

بارها دیدم که وقتی کسی به خدا اعتماد می کند و کمی خلاف جهت آب (عرف) حرکت می کنند، می گویند کلاه شرعی سر خودت می گذاری! خدا به این کارت راضی نیست.

آرشید 11 خرداد 1393 ساعت 06:32 ب.ظ http://sheed.blog.ir/

سلام
اشاره ی خوبی بود به این معضل بزرگ ...
سپاسگزارم

دو سال پیش، 3 میلیون تومان به کسی قرض دادم. هنوز هم پس نداده. البته می دانم که هنوز شرایط پس دادن برایش مهیا نشده.
ولی میترسم بگویم و فکر کنید مبالغه می کنم.
در این دوسال، دو نعمت بزرگ نصیبم شده که سابقا برایم در حد رویا، و به شدت دست نیافتنی بود!
و هرچه به خودم نگاه می کنم، میبینم شایستگی و لیاقتش رو هم نداشتم. ولی خدا بخشید...

محمد 7 تیر 1393 ساعت 04:55 ق.ظ http://haqiqatjoo.blogsky.com

سلام
باید عرض کنم در تقابل با دوستتان. حق با اوست. نه با شما
اطلاعات اسلامی شما چندان قوی نیست. بعد تحلیلهایتان هم مبتنی بر همین اطلاعات ناقص است.
امیدوارم تجدید نظر کنید.

برخی از مجتهدین حال حاضر فتوا دارند که گرفتن اضافه پول به اندازه تورم مانعی ندارد. پول اعتباره مهم ارزش پوله که بعد از یک سال حد اقل چهل درصد ازش کم میشه. و وقتی هم من چهل درصد اضافه می گیرم یعنی پول خودم را گرفته ام نه اضافه اجباری که طرف مقابل بدهد.

ضمن اینکه یک حکم اساسی و محکمی در اسلام داریم که لاضرر و لاضرار فی الاسلام
تحصیلات من بیش از یازده سال است که حوزوی است.
به شما و آقای حسن عباسی توصیه دارم بیشتر مطالعه کنید.
با احترام

متاسفانه بسیار متکبرانه صحبت میکنید.
تحصیلات حوزوی که منجر به تحلیلهای کاملا متغایر با اسلام بشود، و اجازه ی حرف زدن به کسی ندهد، ارزش فخر ورزیدن ندارد.
ضمنا،بسیاری از مراجع هم فرمودند که رباست.
من جمله آیت الله مکارم شیرازی.مرحوم آیت الله نوری همدانی و همچنین آیت الله جوادی آملی و مصباح یزدی.
شما در یک چرخه ی بی پایان گرفتار شدید.برای گرفتن پول بیشتر، تورم را بهانه میکنید، حال آنکه یک دلیل مهم تورم، همین است.و اصلا به این سوال پاسخ که هیچ،حتی فکر هم نمیکنید که چرا اصلا پول باید ارزشش تغییر کند.مگر یک متر، سال بعد می شود یک و نیم متر?
پول هم به همین صورت است.
همین بهانه های واهی که شما می آورید، موجب تغییر ازش پول می شود.آنگاه بازهم پول بیشتری میگیرید، چون تورم اس. و به همین ترتیب چرخه مجددا تکرار میشود. در یک دور بی پایان گرفتار هستید و بسیار سطحی تحلیل میکنید.برای یک چنین تحلیل سطحی نیازی نیست 10سال تحصیلات حوزوی داشته باشید.راننده ی کم سواد تاکسی هم که باشید، کافی است.
و البته برای کسی که هنوز فرق بین راست ، اصولگرا ، تفکر بسیجی ، را نمیداند، 10 سال تحصیل حوزی که هیچ، 110 سال هم کفایت نمی کند.

و ضمنا سوالم را بی پاسخ گذاشتید،چون اصولا پاسخی برایش ندارید.وقتی دین را به دلخواه نفس خود تحلیل میکنید. و امثال آقای جوادی آملی که همه ی عمرش را وقف شناخت اسلام کرده را در حدی که حرفش را حداقل بشنوید، هم نمی دانید،
پس باید هم نفهمید که آن خدایی که وعده داده هر یک دانه که در راهش انفاق کنیم را با هفتصد دانه پاسخ میدهد، خودش به خوبی از تورم آگاه بوده. و اصلا تورم پدیده ی امروز بشر نبوده.حتی از قبل از میلاد پیامبر اکرم(ص) چنین وضعیتی بوده.
ضمنا برای بار هزارم خدمتتان عرض میکنم. لطف بفرمایید و اندک شعوری برای بنده ی حقیر قائل باشید.چندین بار به همین صورت بی احترامی کردید ولی بنده احترامتان را بر خود واجب کردم.
تمام مطالب من مربوط به خودم هست.اینقدر از آن بنده ی خدا کینه و دشمنی به دل دارید که به کوچکترین مخاطبش (یعنی خود بنده ) هم رحم نمیکنید.
باید عرض کنم خدمتتان که متاسفانه به کاهدون زدید. بنده بی لیاقت تر از آنم که شاگردشان باشم.چه باور کنید و چه باور نکنید، بنده هیچگونه نسبتی با ایشان ندارم. و فقط همچون یک مخاطب،به معدودی از پژوهش هایشان گوش کرده ام.
بیش از 90 درصد حرافی های این وبگاه، مربوط به خودم است.و از کسی نیست.

محمد 16 تیر 1393 ساعت 03:59 ق.ظ

با سلام
ربایی که در اسلام عمده بوده ربای کالا به کالا بوده است. ربای وزن و کیل بوده است. چون کالا ارزشش با گذران سال تغییر نمیکند. اما پول فقط نشانه یک اعتباره همین. الآن روش نوشته صد تومن یعنی همین الآن صد تومن ارزش دارد. ولی برای سال بعد همین موقع دیگر صد تومان ارزش ندارد(بر خلاف طلا و سکه که ارزش اعتباری ندارند ارزش فلزی واقعی دارد).
احتمالا شما که به نوشته روی پول نگاه نمیکنید؟ باید به ارزش واقعی پول نگاه کنید. ارزش واقعی پول به وضعیت و موجودی فلزات گرانبها است و تولیدات اسکانسهای بدون پشتوانه و بازی با بازار ارز و سکه و دور زدن ارز مرجع و ارز بازاری در دولت کریمه تان موجب آن میشد که ارزش واقعی اسکناس(یک کاغذ نوشته دار) پایین بیاید. وقتی کسی به کسی دیگر پول قرض میدهد یعنی دارد ارزش واقعی قرض میدهد نه یک کاغذ نوشته دار بنابر این سر سال همان ارزش واقعی را میخواهد نه کاغذ را. ولی این درمورد کالا یا سکه متفاوت است. خدای که به تعبیر شما عالم است . عقل هم به ما داده خانم.

لطفا بروید و استفتائات مخصوص این مورد را بخوانید از علما یعنی بازپرداخت بیشتر بر اساس تورم نه اصل ربا را که قطعا حرام است. اصل ربا یعنی اضافه بر ارزش واقعی گرفتن.پول موضوعیت ندارد. ارزش واقعی کالا یا پول ارزش دارد.

من متکبرانه حرف نزدم. گفتم حوزوی هستم برای این بود که بدانید از سر اطلاع حرف میزنم. ولی در نوع قلم و بیان شما خیلی بزرگ منشی میبینم خانم.
با اینحال اگر موجب رنجش شده ام عذرخواهی میکنم.
باشه قبول کردم آقای عباسی را.
در مورد خود شما هم فقط نکته ام درمورد دین شناسی بود نه درمورد تخصص خودتان که قطعا قابل احترام است

مساله ی ما عدل است.
یعنی هرچیزی سر جای خودش.
وقتی شما یک زمینی را خریداری میکنید، و پس از ۳ سال،بدون،اینکه ذره ای به ارزش ان افزوده باشید، مثلا دیواری کشیده باشید به دورش و یا ترمیمی،کرده باشید، پس از ۳ سال به قیمت سه یرابر میفروشید.
بدون اینکه هیچ تولیدی کرده باشید و کوچکترین خیری از ان به کشور رسانده باشید، ۳ برابر،بیشتر،سود میکنید.
خب این پول ۳ برابر، از کجا باید تامین شود? وقتی ما به،ازای ان کالا تولید نشده?
انسان سود جو، و انسانی که تنها به اندازه ی جلوی پای خودش را میبیند، میگوید همه چیز گران شده، پس من هم زمینم گران شده. و این عادلانه ست.
نمیگوید وقتی من هیچ تولیدی نکردم، این پول ۳ برابر از کجا می اید. اما فرد متفکر میگوید : پس حتما جایی خطایی رخ داده. پول بیشتر از حد چاپ شده که نتیجه اش در زمین من هویداست.
هرکسی باید به وظیفه ی خود عمل،کند. مراجع هم،طبق وظیفه ی خود عمل میکنند. و درست هم،عمل میکنند.
بله. وقتی شما،در بیابان باشید و گرسنه و در حال تلف شدن، انوقت گوشت مردار هم،طبق فتوای،مراجع برای شما به قدر رفع گرسنگی حلال است.
یعنی اکل میته.
اما مساله این،است که تا کی میخواهیم در بیابان بمانیم و مدام گوشت،مردار مصرف کنیم?
ایا وظیفه،نداریم،هیچگونه تلاشی برای برون رفت از این،وضعیت انجام دهیم?
ایا وقتی شما بدانید که یک جای لوله کشی خانه نشتی دارد، همه ی خانه را برای پیدا کردن نشتی و اشکال جستجو نمیکنید?ایا برای رفع نشتی، خانه را بهم نمیریزید تا وضعیت را ترمیم کنید? برای یک ترمیم کلی، حتی شاید مجبور باشید تمام خانه را بهم بریزید .
هیچ فرد عاقلی هم نمیگوید چرا خانه را اینطور بهم زدید.چون به خوبی میداند اگر نشتی ها برطرف نشود، بزودی همین خانه روی سر ساکنانش خراب میشود.
از صحبتهای شما پیداست که از روال واقعی کار بانک مرکزی و سایر بانکها هیچ اطلاعی ندارید.روال معمول،در بانک مرکزی و همه بانکهای دیگر، واقعا ان چیزی نیست که به من و شما میگویند. مساله این است که انها حتی حداقل ها را هم در رویه شان رعایت نمیکنند.
هیچیک از مراجع از روال کار بانکها راضی نیست. همه میدانند الوده به ربا و انواع اشکالات دیگر است. به قدر خود هم به وظیفه شان عمل کرده و میکنند.
اما پس وظیفه ی مردم و دیگران چه میشود?
۳۵ سال از انقلاب اسلامی میگذرد.مردم این اشکالات را به پای اسلام و انقلاب مینویسند. نه به پای بی عرضگی ما.
حقیقت این است که بانکها در مشکلات اقتصادی کشور سهیم هستند. و بسیار هم سهیم هستند.تدابیر بانک مرکزی در بیشتر مواقع تدابیر ربوی ست.
بانکها و بانک مرکزی خود در بوجود امدن تورم مقصرند، انگاه هزینه ی این تورم را از مردم میگیرند. یعنی دو بار سود میبرند.
۱- با امدن تورم
۲- با گرفتن سود بیشتر از مردم به بهانه ی تورم خود ساخته.
آقای محترم، ممنونم از اینکه به وبلاگ حقیر بنده سر میزنید علیرغم اینکه خود بنده متاسفانه اصلا وقت ندارم که به وبلاگ شما بیام. ممنونم از اینکه اینقدر برای بنده ارزش قائل هستید که دقایقی وقت میگذارید برای گفتگو با بنده و البته تایپش که میدونم سخت هست.
من اگر روزگاری از برادرم یک میلیون تومان قرض بگیرم، سال بعد خودم داوطلبانه و با انتخاب خودم مقداری اضافه تر به او برمیگردانم. چون دلم میخواهد راضی باشد. و ایمان داشته باشد که خدا خودش قرضی که به خواهرش داده را جبران میکند. تا اگر فردا روزی فردی دیگر،از او مطالبه ی قرض کرد، با میل بیشتری به او کمک کند.
چون از خدا یادگرفتم که محبت دیگران را با مقداری بیشتر جبران کنم. ندارم که چون خدا ۷۰۰ برابر بیشتر، پاسخ محبت برادرم را بدهم. اما با اندکی بیشتر که می توانم.
شما فقط تصور کنید اگر مردم به جای گذاشتن پولشان در بانک و اینقدر هزینه های بیجا و بیهوده که میکنند، پولشان را به اعضای فامیل و دوستان خود قرض بدهند، خدا هم که تضمین کرده خودش برکت میدهد، چقدر مشکلات اسان میشود. به کشور هم اینقدر اسیب نمیزند.
اگر هرکسی تنها به قدر نیازهای معمول خود خرج کند، این رقابت برای خرید اینهمه اجناس عمدتا خارجی در کشور کاسته بشه و(با موبایل ۲۵۰ هزار تومنی هم میتونم سر کنم، واصعا چه نیازی به خرید گوشی ۸۰۰ تومنی دارم!!!!) در عوض،مردم پول خودشون رو به هم قرض بدهند، اونوق شک نکنید که دیگه ۱۱ میلیون جوان ازدواج نکرده نخواهیم داشت.
چون خدا به این مردم برکت میده. نه به وضعیت فعلی ما.
الان مثلا بنده گوشی خریدم ۲۶۰ تومن. همه خوانواده مسخره ام میکنند. میگن گوشی بدردنخور خریدی. درحالیکه تمام کارهام رو هم با همین گوشی انجام میدم. و اتفاقا خیلی بیشتر از همه اعضای،خانواده ام هم دارم از گوشیم،کار میکشم.
چون عادت کردیم به خرید چیزهای بی اهمیت ولی خوش رنگ و لعاب.،خب چطور توقع داریم با این شرایط خدا کمک کنه مشکلات مون حل بشه.
ما در پی راه حل های جایگزین برای اقتصاد هستیم. اما به تنهایی نمیشه. برای رسیدن به اون شرایط مطلوب، نخست باید مردم بدانند که اقتصاد کشور الوده به رباست. و هر کسی در زندگی خودش و به قدر خودش تلاش،کنه تا نیازش به وام،کمتر بشه.
و از بالا هم بچه ها دارند شبانه روزی برای یافتن و جایگزین کردن راه حل های بدون ربا و کاملا اسلامی تلاش میکنند. شاید ۱۰ سال بعد. شاید هم ۴۰ سال بعد. اما مهم این هست که از همین امروز همه به قدر خودشون شروع کنند. مردم از پایین، نخبگان از بالا.
تا ان شاالله الگوی اقتصاد مطلوب اسلامی تولید بشه. تا حداقل فرزندان مون دیگه مجبور به،خوردن گوشت مردار نباشند.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد