شهادتت مبارک ! رحیم پور ازغدی !
باسمه تعالی
نقش رحیم پور ازغدی در ادامه انقلاب
( إن شاء الله به شرط حیات و نیز حوصله این نوشتار با مثالهای بیشتر تکمیلتر خواهد شد )
اگر نگاهی به شمارنده این وبلاگ بیاندازید معلوم میشود در این دو سال و خردهای که این وبلاگ را راه انداختهام چندان مشتری نداشتهام و این مطلب را به خوبی میدانم و انکار هم نمیکنم و ناراحت هم نیستم چرا که نه قلمم راحت تراوش میکند و نه به اخبار پشت پرده دسترسی دارم و نه تحلیلگر درجه یکی هستم و نه وبلاگدار ماهر !
اما با همه این احوال یکی از مطالبی که میخواستهام به آن بپردازم و نپرداختهام بررسی نقش رحیم پور ازغدی و خدمتی است که این مرد در ده سال اخیر به انقلاب کرده و علت آن که درباره او تا به حال ننوشتهام این است که احساس کردم ممکن است این کار به نوعی گرا دادن به دشمنان برای حذف او باشد چرا که اهمیت او اگر برای داخلیها ناشناخته باشد برای دشمنان کاملا شناخته شده است و آنها بهتر میدانند از کجا ضربه میخورند و باید به کجا ضربه بزنند لذا درباره او ننوشتم تا علیرغم مراجعات کمی که به وبلاگم میشود با این حال شاید شیاطینی که از خارج ( و بلکه داخل ! ) وبلاگها و نوشتههای ما را رصد میکنند و تاکنون احیانا متوجه اهمیت او نشده اند همچنان متوجه نشوند و در خواب بمانند و او به کارش مشغول باشند و نفهمند که او چه تاثیری در زمین زدن اصلاح طلبان ( که بعضا نمایندگان بی جیره و مواجب غرب بوده اند ) داشته است .
اما امروز مطلبی را دیدم که نشان میداد که حالا دیگر میتوان در این مورد مطلب نوشت چرا که دیگر غرب - اگر چه دیر - متوجه اهمیت او شده است . و لذا تصمیم به حذف او گرفته اند .
اما مروری کنیم بر ظهور تدریجی رحیم پور ازغدی :
اول بار در ویژهنامهای که ماهنامه صبح - به مدیر مسئولی طلبه فاضل مهدی نصیری - در مورد آرا و عقاید دکتر سروش منتشر کرد مصاحبه مفصلی با او در این مورد انجام شد .
بعدا او را سردبیر ( یا مدیر مسئول ؟ ) کتاب نقد یافتم . که به مباحث عمیق فکری میپرداخت .
یک بار هم از شبکه چهار در همایشی که تحت عنوان آسیب شناسی انقلاب برگزار شده بود - در یکی از دانشگاههای تهران - سخنرانی میکرد و نکات قابل توجهی را در حفاظت انقلاب از آسیبها بیان میکرد .
چندی بعد در اوج حاکمیت اصلاح طلبان در مناظرهای که با جلایی پور ( یا شمس الواعظین ؟ ) در رادیو داشت صدای او را شنیدم که با قوت و قدرت مواضع طرف مقابل را - با بی رحمی ! - نقد میکرد.
بچه هایی که طرح ولایت آن سالها - اولین دوره ها - را گذرانده اند بعضا او را جزء اساتید یا سخنرانان آن دوره ها دیده اند .
اما حضور عمومیتر او وقتی بود که در برنامهای منظم عصرهای جمعه سخنرانی های او در مجامع مختلف - نوعا دانشگاهی - از تلویزیون پخش شد . و این از سال 81 بود . زمانی که اصلاح طلبان یک سال قبل از آن موفق شده بودند برای بار دیگر خاتمی را بر کرسی ریاست جمهوری بنشانند و رقیب را کاملا از صحنه به در کرده بودند و خود را پیروز و یکه تاز میدان سیاست در ایران میدیدند و مدتی بود که سر و صداهای انتخاباتی و سیاسی خوابیده بود و به نوعی همه دعواها فروکش کرده بود و یا لااقل در سطح جامعه اثری از آن نبود و رسانهها هم کمتر توان ایجاد تشنج داشتند .
پخش منظم سخنرانیهای رحیم پور ازغدی از تلویزون شروع شد . سخنرانی های او نوعا نقد و بلکه رد بسیاری از آراء (به اصطلاح ! ) متفکران اصلاح طلب و شُبهاتشان بود که در چند سالی که فضای فکری ، رسانه ای ، گفتمانی ، و روشنفکری جامعه در دست آنان بود مطرح کرده بودند و شبهاتشان را به خورد خلق الله و خصوصا جامعه دانشجویی داده بودند .
کار او شروع شده بود او شبهات را با بیانی متقن و عقلانی و علمی و در عین حال مخاطب پسند ارائه میکرد . شبهاتی که در طول چند سال حاکمیت اصلاحات بعضا در ذهنها رسوب کرده بود و احتیاج بود که کسی با صراحت آنها را مطرح و بحث جامعی درباره آنها طرح کند با رعایت ادب و انصاف و بدون هوچیگریهای رایج آن روز .
این رحیم پور ازغدی بود که در برابر این شبههی سادهاندیشانه مطلوب عدهای ایستاد : - که حتی با استناد به بیانات امام مطرح میکردند - بدین مضمون که اگر پدران ما حکومتی را پسندیدند چرا ما باید تابع پدران مان باشیم – امام حرفی به همین مضمون بر ضد حکومت شاه گفته بودند - پس باید پس از بیست سال که از انقلاب گذشت مثلا دوباره رفراندوم کنیم و قانون اساسی را به رای عمومی بگذاریم یا دوباره نوع حکومت را به رایگیری بگذاریم ببینیم مردم هنوز آن را میخواهند یا نه ! ، اول بار این او بود که جواب جالبی داد و گفت : در آمریکا هیچ وقت قانون اساسی به رای مردم گذاشته نشده است تا اصلاح طلبانی که سنگ دموکراسی آمریکایی را به سینه میزدند به خود بیایند و بفهمند که از الگوی خود جلوتر افتادهاند و تند رفتهاند و کاتولیک تر از پاپ شدهاند . و بدین وسیله کار و کاسبی آنان که نان این شبهات را میخوردند کساد شود . جواب انصافا جواب منطقیای بود و نیز این که هنوز کشوری مثل انگلیس قانون اساسی ندارد .در آن دوران عده ای منفعت خود را در گیر دادن و کوبیدن هر آنچه مربوط به اسلام و انقلاب بود میدیدند .از جمله به قانون اساسی و ولایت فقیه . گویا هرآنچه بوده همه اشتباه بوده و همه چیز باید تغییر کند .
او بود که وقتی مطرح میکردند که قدرت مطلق فساد میآورد ( کنایه از اختیارات رهبری و ولایت مطلقه فقیه – ولایت فقیه مزاحم منافع آنان بود ) او جواب میداد که همه جای دنیا این اختیارات را به یک نفر میدهند که لزوما عادل نیست در ایران هم این اختیارات به یک نفر داده شده که الزما باید عادل باشد و واضح بود که این از آن درست تر است .
مشخصا در زمینه جامعه شناسی هنگامی که آنان جامعه شناسی و گزارههایش را مثل وحی منزل تلقی کرده و هی با استناد به آن دائما سخن از دوران گذار میگفتند – گویا جامعه شناسی را با قوانین فیزیک مشابه میدیدند - که مثلا عمر یک انقلاب مثلا سه دهه است ، او این « دوران گذار »ی دیدن همه چیز را به چالش کشید .
رحیم پور ازغدی به جامعه فهماند که هر آنچه از غرب میآید وحی منزل نیست و ممکن است آنچه در جوامع غربی تجربه شده است در جامعه اسلامی به نحو دیگری غیر از آن بروز پیدا کند . با وجود او بود که جامعه فهمید که علوم انسانی متفاوت از فیزیک و شیمی است و بایستی در علوم انسانی وارداتی از غرب تجدید نظر کرد و اهمیت تحول در علوم انسانی را روشن کرد . این او بود که متذکر شد که تفکرمان نباید ترجمهای باشد .
و یا مثلا با استناد به ضعف های مسیحیت ، دین را ( و در نتیجه اسلام را ) ناکار آمد میدانستند و انواع و اقسام ایرادات را بیان میکردند او مساوی انگاشتن اسلام و مسیحیت را به عنوان نقطه اصلی اشتباه آنان متذکر میشد و این که دین در اسلام و غرب یکی نیست و این مطلب نسبتا سادهای بود که فهم عدهای به آن نمیرسید !
و نیز باید به شبهههای معروف دکتر سروش اشاره کرد که بحث صراط های مستقیم ، بسط تجربه نبوی و مخصوصا قرائتهای مختلف از اسلام و پلورالیزم دینی و نسبیگراییهایی - که اصلاح طلبان همچنان دچار آن هستند - را مطرح میکرد . که همگی در تزاحم آشکار یا پنهان با مبانی اسلامی بود .
جرم رحیم پور ازغدی « تبیین » است و این جرم کمی نیست او بیان کننده مواضع صحیح اسلامی در بین مردم خصوصا قشر دانشگاهی است که بعضا به دلیل کم اطلاعی از آیات و روایات و عدم تخصص در بحثهای علوم انسانی به حرفهای خوش آب و رنگ اصلاح طلبان جذب میشدند .
رحیم پور ازغدی پر کننده خلا فکری در مقطع مهمی از انقلاب است که در آن مردم به طور عام و اهل فکر ( کم اطلاع ) در معرض تهاجمات فکری شدید انقلابیهای تندروی دیروز ( یا انقلابی نمایان دیروز ) و ضد انقلابهای امروز در پوسته اصلاح طلبی بودند.
جنس کار فرهنگی نامرئی است لذا در تقابل های سیاسی کمتر سراغ او رفتهاند و کمتر نام او مطرح بوده است چرا که او به طور نامرئی آنها را مورد حمله قرار داد کاری که آقای مطهری قبل از انقلاب انجام میداد . توجه دارید که آقای مطهری قبل از انقلاب به زندان نیافتاد چون صراحتا کاری نمیکرد که بتوانند او را به آن بهانه به زندان بیاندازند بلکه کاری که میکرد اگرچه در مرئی و منظر همه بود اما مقابله مستقیم هم نبود و تاثیر تابلویی نداشت و کسی هم نمیتوانست آقای مطهری را گیر بیاندازد .
رحیم پور ازغدی به نوعی قهرمان جنگ نرم است که به جای این که یقه طرف مقابل را بگیرد فکر او را زمین میزند . شاید اشکالی نداشته باشد که بگویم رحیم پور در مبارزه مستقیم فکری با اصلاح طلبان موفقتر از آقای مصباح عمل کرد چرا که اگر آقای مصباح قبل از خطبههای نماز جمعه تهران سخنرانی میکرد و برای مردم عامه صحبت میکرد اما رحیم پور مستقیما به دانشگاه رفت و در برقرار کردن ارتباط با دانشگاهیان بسیار موفقتر بود و نگذاشت که آنان از لحاظ فکری و عقیدتی به اردوگاه ضد انقلاب بپیوندند. ( البته باید گفت آقای مصباح وقتی فریاد زد که همه سکوت کرده بودند در خلال دوره اول ریاست جمهوری خاتمی ) .
نقش آقای مصباح چیزی بین علامه طباطبایی و شهید مطهری است و البته بیشتر به علامه شبیه است که شاگردانی داشتند کارهای علمی مهمی هم انجام دادند اما بروز اجتماعی زیادی نداشتند. اگر چه نقش آقای مصباح از لحاظ اجتماعی ، اجتماعیتر از علامه است لکن مشخصا نقش رحیم پور بیشتر به آقای مطهری میماند که به بحثهای فکری مورد نیاز جامعه میپردازد .
بسیاری فکر میکنند که رحیم پور ازغدی استاد دانشگاه است و حتی او را دکتر رحیم پور ازغدی فرض میکنند در حالی که او در اصل استاد حوزه است و در حوزه نشو و نما کرده است و شاید این نپوشیدن لباس روحانیت به او در ایجاد ارتباط بهتر با دانشگاهیان کمک کرد .
وزن « عقل » در مباحث رحیم پور به وضوح قابل مشاهده است و شاید به همین خاطر است که بیشتر مورد استقبال قشر دانشگاهی در بسیاری از موارد است . در ضمن این که « نقل » هم در سخنرانی های او دارای جایگاه است و این هم خود به نوعی مورد نیاز دانشجویان است . اما مخاطب کمتر احساس میکند که باید چیزی را تعبدا بپذیرد و همه چیز دلیلی دارد ، دلیلی منطقی .
رحیم پور ازغدی در برخورد با دکتر شریعتی جنبه های مثبت او را مطرح میکند و به خاطر اشکالاتی که دارد او را به کلی زمین نمیزند در حالی که آقای مصباح با آن توانایی فوق العادهای که در شناخت انحرافات داشته و دارند ، ناز کسی را نمیکشند و اشتباهات فکری کسی را نادیده نمیگیرند و با او مماشات نمیکنند !
با آغاز سخنرانیهای او در تلویزیون افول اصلاحات شروع شد اگر چه مسلما همه چیز را نمیتوان و نباید به پای او نوشت اما باید گفت که سخنرانیهای او حداقل باعث شد که میدان پز روشنفکری دادن را از آنان بگیرد و نتوانند حرفهای خوش آب و رنگ بزنند تا از این طریق جوانان را جذب خودشان کنند .
ناراحتی اصلاح طلبان و ضد انقلابها را میتوان در رسانه های آنان و با تیترهای معوجی که از بیانات او میزنند یافت :
رحیم پور ازغدی به زنانی که نمی خواهند باردار شوند: مرده شور هیکلتان را ببرد!
بالاترین: آیا حسن رحیم پور ازغدی بازجوی کیانوری بوده است ؟
رحیمپور ازغدی و عشوهها و قرتیبازیهای زنان!
رحیم پور ازغدی روزگاری خود در جبهه حضور داشته است اما کاری که او در چهار سال دوم حاکمیت اصلاحاتیان انجام داد و کاری که اکنون آن را ادامه میدهد از کاری که در جنگ میکرد بسی دشمن شکنتر است برای همین است که دشمنان گرای او را گرفتهاند و در کمینش هستند و درست هم فهمیدهاند است .
او در گفتگو با خبرگزاری فارس با بیان این مطلب که « سه بار میخواستند مرا ترور کنند » حرف جالبی زده است :
« رحیمپورازغدی با ابراز اطمینان از اینکه "این اتفاق خجسته (شهادت) خواهد افتاد" گفت: بنده از تابستان57 و پیش از انقلاب تا سالهای جنگ و پیش از هر عملیات حدود 10 وصیتنامه نوشتهام لذا اگر خون ما در راه انقلاب ریخته شود باعث افتخار است.
این استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه معتقدم که این اتفاق دیر یا زود برای من خواهد افتاد تصریح کرد: بنده هیچ مرگ دیگری غیر از شهادت را دوست ندارم.«
البته دشمنان کمی دیر متوجه خطر رحیم پور ازغدی شده اند و او کارش را کرده است و تاثیری که می باید گذاشته است . با این حال دیر یا زود هدف ترور فیزیکی قرار خواهد گرفت و "این اتفاق خجسته (شهادت) خواهد افتاد"
بله این اتفاق دیر یا زود خواهد افتاد پس از همین حالا میگویم : آقای رحیم پور ازغدی پیشاپیش شهادتت مبارک !