نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

600 هزار خانه خالی، در پایتخت ام القری جهان اسلام!!!

یک کارشناس اقتصاد اسلامی:ششصد هزار منزل مسکونی خالی از سکنه در تهران، برابر است با سوختن 600 هزار فرصت زندگی برای هزاران زوج جوانی که تاکنون بدلیل مشکلات مالی موفق به شروع زندگی خود نشده اند.

چندی پیش معاون وزیر مسکن و شهرسازی با ارائه ی یک آمار تکان دهنده اعلام کرد 600 هزار واحد مسکونی خالی در تهران موجود است.

این خبر درحالی اعلام شد که با وجود رکود بازار خرید و فروش مسکن، میزان اجاره بها همچنان سیر صعودی خود را داراست.

در همین باره یک کارشناس اقتصاد اسلامی ضمن اسف بار خواندن این آمار تاکید کرد همین تعداد منازل خالی از سکنه، در صورت استفاده ی مناسب می توانستند یک فرصت طلایی برای کاهش بسیار محسوس میزان اجاره بها در تهران باشند.

وی در ادامه از دیدگاه اسلام به این پدیده پرداخت و افزود:

این آمار دردناک نشان می دهد که 600 هزار مالک در پایتخت ام القری جهان اسلام زندگی می کنند که پدیده ی بلا استفاده ماندن خانه را در عین نیاز مردم، از مصادیق اسراف و حتی احتکار نمی دانند.

600 هزار نفری که حاضرند ملک شان خالی بماند، اما گره از مشکلات اطرافیان و هم شهریان خود که در رویارویی با میزان بالای اجاره بها، ضعیف و ناتوان شده اند، باز نکند.

تعداد قابل توجهی از همشهریان که یا نشنیده اند و یا از یاد برده اند که فرمود: هر یک دانه ای که در راه خدا بدهید، با 700 دانه پاسخ خواهم داد.

اگر تعداد زیادی از مالکان واحدهای خالی، ملک شان را که هم اکنون هیچ استفاده ای برایشان ندارد به نصف قیمت معمول اجاره دهند، کاهش بسیار چشمگیری در میزان اجاره بهای تهران شاهد خواهیم بود.

ایشان در انتها افزودند: امروز یکی از مصادیق مهم امر به معروف و نهی از منکر همین است که مساجد و هم محلی های این واحدهای مسکونی خالی، مالکین آنرا شناسایی کرده و با دلسوزی و مهربانی، این خواسته را از آنان مطالبه نمایند.

اشرافی گری و مصرف گرایی، آفت بزرگ اسلام انقلابی!

عزیزی میگفت:

فردای آنروزی که تیم ملی فوتبال به جام جهانی 98 فرانسه صعود کرده بود، به همراه تنی چند از دوستانم که همچون خودم بسیجی هستند، وارد پارک شدیم. یک خوروی زانتیا از کنارمان عبور کرد، در حالی که دختر خانومی که روسری اش مقداری عقب بود در داخل ماشین بود؛ و سرو دستان خود را از داخل پنجره ی ماشین بیرون آورده و ابراز خوشحالی می کرد از صعود به جام جهانی!

یکی از دوستان گفت: می بینی فلانی؟! ما اینهمه شهید داده ایم که مثلا دختران مان حجابشان اینطور باشد و اینطور برای یک خوشحالی، ادا و اطوار در بیاورد.

در دلم گفتم:

حجاب ناقصش را دید؛ خوشحالی کردنش را هم دید؛ اما، ماشین چندین میلیونی اش را که در آن زمان جزو خودروهای لوکس محسوب میشد را ندید!

یعنی اگر یک روز تمام دختران و بانوان بی حجاب سعی کنند همگی با هم محجبه شوند، بچه بسیجی کامل اقناع می شود؛ به پوچی می رسد حتی! دیگر هیچ دغدغه ای برایش نمی ماند انگار!

آنروز شاید به عمق نگاهش پی نبردم.با خودم میگفتم چه اشکالی دارد؟! خب انسان وضع مالی اش خوب باشد، وسایل زندگی اش هم لوکس باشد، اما، حدود بندگی خدا را هم رعایت کند. مشکلی نیست.

ولی امروز به خوبی متوجه نکته بینی اش می شوم!

اشرافی گری و مصرف گرایی، آفت بزرگ اسلام انقلابی!

اثرش را می توانی در کسانی ببینی که زمانی بسیار پرجنب و جوش و پر از شور و نشاط انقلابی بودند ولی پس از مدتی، دیگر کمتر می توانی نشانه هایی از تمام آنهمه دغدغه های انقلابی را در وجودشان بیابی.

البته خودشان دوست دارند که همچنان مسلمان انقلابی باشند؛ اما فقط تصور می کنند که هنوز اینگونه اند. بطوریکه وقتی به ایشان می گویی که فاصله گرفته ای؛ سریع بهشان برمی خورد!!

غرق شدن در زندگی روزمره، و سعی در برآوردن خواسته های یک زندگی مرسوم ِ امروزی، همه ی مان را به انفعال کشانیده است. وقتی فردی برای شروع زندگی مشترکش بر اساس عرف امروزی ناچار است که چندین ماه از زندگیش را تماما وقف  فراهم آوردن لوازم همان زندگی تازه کند، آیا دیگر جایی در ذهنش برای دغدغه های اسلام انقلابی می ماند؟!

آنهم درست در شرایطی که به فرموده ی رهبری عزیز، در یک پیچ تاریخی قرار گرفته ایم!

همه به خوبی می دانیم که سخت ترین مرحله ی گذر در طی طریق مقصود، عبور از پیچ هاست. و امروز ما در آن شرایط قرار داریم. در روزگاری که اسلام عزیز، سخت ترین و حساس ترین دوره ی تاریخی خود را سپری می کند.

اما، جای ما کجاست؟! وظیفه ی یکایک ما در این شرایط مهم و سرنوشت ساز، چه می شود پس؟!

امروز، روز کار است؛ کار خالصانه برای اسلام انقلابی!

اما به شرطی که دغدغه های همین عرف ِ غیر اسلامی مان به ما اجازه دهد. دغدغه های هرزی که سرسپردن به آن از اسلام هم حتی واجب تر شده است برایمان.

دغدغه های بیجا و بیخودی که حایلی شده اند بین ما و آن اصول ناب ِ اسلام ناب!

 اگر یک روزی همه ی انسانها تصمیم بگیرند که جز به قدر نیازشان خرید نکنند، بدون اقراق باید تصریح کرد که نصف کمپانی های جهان در همان روز ورشکسته خواهند شد.

(بیشتر آنچه که عمر و وقت و پول مان را صرفش می کنیم، جزو احتیاجات حقیقی مان نیستند)

زندگی پر زرق و برقی که امروز به عرف جامعه ی مذهبی مان هم حتی تبدیل شده است. هریک به راحتی، بدون توجه به اصول ساده زیستی مرسوم اولیای دین، و این آیه ی کریمه « ان الله لا یحب المسرفین» تن به مصرف گرایی داده ایم!

اما آیا تنها اشکال مصرف گرایی، همین اسراف است و دیگر هیچ آسیب دیگری را روانه ی تفکرات و اعتقادات مان نمی کند؟!

پاسخ تان برای این سوال چیست؟

از یک دوست بسیجی مان می گویم؛ همان که چون خیلی های ما، اسیر زندگی مادی شده، امروز می گوید:

 « تسخیر لانه ی جاسوسی هم حتی اشتباه بود. کار یک عده بچه ی تخس بود که همیشه عادت دارند پای خود را جلوتر از رهبرشان بگذارند. تحریم ها هم به خاطر کوتاهی دولت است. اگر دولت درست مذاکره کرده بود، تحریمها به این حد نمی رسید. ولی آنجا که باید سکوت کنند، بیخود و بیجهت روی مواضع ای ایستادگی می کنند که به صلاح نیست.»

و این را در حالی می گوید که رهبری عزیز بارها و بارها تاکید کرده اند مساله ی هسته ای تنها یک بهانه است. بهانه ی نابودی نظام اسلامی. آنها می خواهند که جهوری اسلامی نباشد.

احساس می کنند که می توانند از این دریچه ضربه بزنند، و به همین دلیل با وجود اذعان به صلح آمیز بودن فعالیتهای هسته ای، بازهم تحریمهای یک جانبه را تصویب می نمایند. حال، چگونه می توان با اینها به توافق رسید که تحریمها برداشته شود؟ آیا جز اینکه از اصول انقلابی خود دست برداری؟!

بزرگی می گفت: بسیجی باید در وسط میدان باشد، تا ارزشهای اسلام زنده بماند!

حال، من هم این جمله را اضافه می کنم:

بسیجی باید در وسط میدان باشد، تا ارزشهای خودش هم حتی(!) زنده بماند!