نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

سخنی در باب انتخابات


شاید بگویید که دیگر این کاری اضافی و بی جهت است اگر بخواهی درباره ی انتخابات سخن بگویی.

اما من آن موقع از تحلیل های عجولانه ، و بیانات ِاز روی عصبانیت و دور از تدبیر تعدادی از دوستانم به طور مثال در قطعه 26 و آهستان و دوستان دیگر دریافتم که بهتر است بیشتر به خود برای قضاوت کردن فرصت بدهم.

امروز که یک ماه و نیم از آن روز حماسه ای 22 خرداد 92 می گذرد، و دیگر از آن عصبانیت ها و اتهامات بی اصل و بی جا کمتر دیده می شود، لازم دانستم تا تحلیل خود را هم بنویسم.

انتخابی که در روز 22 خرداد ماه انجام شد، به بخشی از تاریخ پیوست؛ و تا همیشه امکان صحبت کردن پیرامون این انتخاب و علل وقوع نتیجه آن تا همیشه باز است.

قطعا می دانم این تحلیل من مطابق میل عده ای از دوستانم نخواهد بود. اما درخواست خاضعانه ی من از این دوستان این است که هیچگاه تصور نکنند هرآنچه که مطابق میل و تحلیل خودشان است، دقیقا همان صحیح است؛ پس دیگران هم باید همان را پذیرا باشند.

این را به این خاطر می گویم که بسیاری از دوستانم همچنان در حال روانه کردن کنایه ها، و همینطور نیشخند و تمسخر امثال مرا برای انتخابمان دارند. اما دلم می خواهد به آنها بگویم که تنها برای خاطر آنکه از شما کوچکتریم، نباید تصور کنید که پس نمی فهمیم یا نمی دانیم، یا اهل مطالعه و تحقیق و تحلیل نیستیم! که هیچکسی بار گناه دیگری را به دوش نمی کشد.

از منظر حقیر، شکست اصولگرایان در این انتخابات اخیر ناشی از یک اشتباه استراتژیک آنها بود. همانها که مدام ادعا می کردند بهترین متخصصان و مشاوران را در اختیار دارند و حتی سعید جلیلی و حامیان او را متهم می کردند که چرا اهل مشورت نیستند و حلقه ی مشاورانی در اطرافشان نیست.

اما حالا باید از خود این دوستان سوال کرد که خودشان با وجود دارا بودند مشاوران و ادعای اهل مشورت بودن، چگونه مساله ی به این مهمی و واضحی را متوجه نشدند؟!

(با وجود همه ی احترامی که برایشان قائلم) چطور شد که آنها نفهمیدند اقدامشان در سیاه نمایی دولت، در نهایت دامنگیر خودشان خواهد شد؟

چطور متوجه نبودند که اگر تمام فعالیتهای دولت را سیاه نمایی کنند، ناخدا آگاه مردم را اینطور تحریک کرده اند که برای خروج از این بحران (ساختگی که برای مردم ترسیم کرده اند) به کسی رای دهند که نماد تغییر شرایط فعلی باشد و نه به این برادران اصولگرایمان که در ظاهر تفاوت چندانی به دولت کنونی ندارند؟!

این یک مساله ی بسیار حائز اهمیتی بود که هیچیک از آقایان قالیباف و ولایتی و رضایی متوجه آن نبودند.

آنها باید به خوبی متوجه می شدند که اینهمه تاکید رهبری از مدتها قبل از انتخابات مبنی بر وجود نقاط قوت در دولت (کنار نقاط ضعفش) بی دلیل و بی اهمیت و بی جاو تنها برای خاطر دلسوزی برای دولت نبوده!

دوستان مان به همراه مشاوران شان اگر به شخص رهبری نه تنها به عنوان یک سخنران مذهبی که به عنوان یک راهبر نگاه می کنند، نباید اینقدر در تبلیغات شان ضعف ها را درشت نمایی می کردند. و نقاط قوت دولت را به باد فراموشی می گرفتند.

اگر به من اشکال می گیرید که این تحلیلم صحیح نیست، بسیار خوب،  نظر شما به روی چشم من جای دارد. اما لطفا به من پاسخ بگویید که چرا رهبری در تنها اظهار نظرشان در خصوص مواضع کاندیداها در طول روزهای تبلیغات، که بعد از انتخابات ایراد کردند،  تنها و تنها به مساله ی سیاه نمایی فعالیتهای دولت کنونی و همینطور اینکه این غربی ها هستند که اجازه نمی دهند مساله ی هسته ای حل شود، پرداختند؟!

این صحبتهای رهبری عظیم الشان به خوبی نشان دهنده ی اهمیت مساله ی سیاه نمایی ها در مواضع کاندیدا هاست!

البته از نگاه دیگر هم می توان این موضوع را بررسی کرد.

شاید این سه کاندیدای بزرگوار و مشاوران شان می دانستند که نتیجه ی سیاه نمایی فعالیتهای دولت، انتخاب فردی در جناح مقابل خواهد بود.

منتها به دلیل آنکه تصور می کردند در صورت منصفانه رفتار کردن و بیان نقاط قوت دولت در کنار نقاط ضعفش، فردی جز سعید جلیلی رای نخواهد آورد، به همین دلیلی دچار دستپاچگی شده و غیر معقولانه رفتار کردند.

زیرا اگر نقاط قوت دولت هم به خوبی بیان میشد، آنگاه هموطنان فهیم مان  خوبی ها و اشکالات را در دو کفه ی ترازو گذاشته و در نهایت به کسی رای می دادند که دارای همین نقاط قوت بوده و آنها را ادامه دهد در حالیکه سعی نماید نقاط ضعف را نیز برطرف نماید.

و این فرد هم در این سو فردی جز جلیلی نبود.

به همان میزان که نماد تغییر هم دکتر دوحانی بود.

در هر صورت در این مدت، انواع حرف و طعنه و ناسزا ها بود که روانه ی آیت الله مصباح و دکتر جلیلی و حامیان شان میشد. که گرچه از منظر من، فرصت بسیار خوبی هم بود. به دلیل آنکه فرصت پیش آمد تا بیشتر فکر کنم و زوایای دیگر اندیشه ی خود را بکار بگیرم تا حقیقت برایم روشن گردد.

اما من با تمام وجودم دست تک تک دوستانم را به هرآنکه رای داده اند، می بوسم!

نه تهمت می زنم و نه ناسزا گفته و دیگران را برای انتخابشان سرزنش می کنم. زیرا به خوبی می دانم که حق چنین کاری را ندارم. و اگر اینگونه باشم در حقیقت به حقوق آنها در حق اختیار برای انتخاب کردن تجاوز کرده ام!

اما از دوستانم می خواهم بخصوص با توجه به بیانات رهبری عزیز در خصوص سیاه نمایی های برخی کاندیداها در مناظرات(که بیشترین تاثیر را در بین مردم برای انتخابشان دارا بوده است) به جای متهم کردن این و آن ، کمی بیشتر به مواضع کاندیداهای دیگر(آقایان قالیباف و ولایتی و رضایی) بیاندیشند. آنوقت به خوبی درخواهند یافت که علت شکست اصولگرایان را نه در دیگران که در خود کاندیداهای اصولگرا باید دریافت!

پی نوشت:

ممکن است دوستان بگویند که شما میگفتید ما شکست نخوردیم، پس الان چطور از شکست اصولگرایان می گویید؟

باید بگویم ما هیچگاه نگفتیم که شکست به این معنا نخوردیم! بلکه حرفمان این بود که این شکست برایمان طعم و بوی باختن و مرداب شدن ندارد. هدف ما هدف بزرگتریست که در راستای این هدف هر تلاشی که انجام بدهیم در نهایت منجر به پیروزی خواهد شد، گرچه حتی چندین سال طول بکشد.