نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

عمار گونه!

آقای طالب زاده چند ماه قبل (دی ماه سال 91) در برنامه ی هفت و با موضوع سومین جشنواره ی فیلم عمار، صحبت جالبی داشتند که دلم نمی آید در اینجا به آن اشاره نکنم.

ایشان بیان داشتند:

« یک کسی که خود را هوادار انقلاب و جزء بدنه ی انقلاب می داند. و انقلاب برای اون نفس و زندگیش و برای او چون نماز است، وجود انقلاب اسلامی و سیر آن، حیات اوست؛ و این فرد حس می کند در زمان حیات خودش یک ماموریتی بر عهده دارد، این شخص وقتی هنرمند و اهل رسانه هم باشد، او بسیار متعادل تر می تواند مساله را با جسارت بیان کند ولو بسیار تند!

بعضی وقتها جسارتش در حدی است که شاید رسانه ی ملی نتواند در این زمان کار هنری او را پخش کند. اما بسترهای دیگری برای پخش است. راه حل را هم با دلسوزی پیشنهاد میکند.چون طبیب .

خیلی از مسائل و معضلات بدست همین افراد برطرف می شود. یعنی بدست افرادی که دلسوزند چون طبیب و نگهبان و پاسدار این حرکتند. و به معنای قرآنی واقعا مصلح اند.

حال همین افراد، در بحث رسانه و سینما، هم مساله را تندتر بیان می کنند، و هم آنکه برای حل مساله راه حل دارند.ممکن است حتی از شدت تندی گاهی به جدول هم بزنند؛ اما وقتی این حرکت شروع بشود، این فرهنگ ساز است.

و تاثیر وضعی در سینما و تلویزیون خواهد داشت.»


همچنین آقای جلیلی هم میهمان دیگر این برنامه بودند. و طبق روال همیشه صحبتهای خوبی را بیان داشتند. بخش هایی از آنرا که خود بسیار پسندیدم در اینجا به صورت خلاصه بیان می کنم:

جنس موضوعاتی که در جشنواره فیلم عمار نمایش داده می شود، از جنس خود مردم است.و به همین دلیل چنین جذابیتی برای مردم ایجاد کرده است. و اصلا چیز پیچیده ای نیست.

در عمار، یک بخشی با عنوان "نقد درون گفتمانی" مطرح است.

جنس نقدی که در عمار مشاهده می شود، نقد بومی و خودی ست. نقد مصلحانه ست.

نداشته ها و خلاء ها و آسیب ها دیده می شود،

حال برای این نداشته، چکار باید  کرد؟! باید به سراغ داشته ها رفت.

جریان موج نوی سینمای ایران "عمار" در واقع یک توجه جدی به داشته ها دارد؛ که بر اساس همین داشته می شود نداشته ها را هم بدست آورد.

حتی نوع نگاهی که به شهدا در این فیلم ها هست، یک نگاه نوستالژیک ناله گر نیست.بلکه یک نگاه کاملا رو به جلوست. و بدنبال طرح سبک زندگی آنهاست. و سعی در نمایش جنبه هایی از زندگی آنهاست که در زندگی امروز قابلیت الگو برداری دارد.

به تعبیری دیگر، جشنواره عمار مبلغ سینمای امید است.

امید، فقط در برابر یاس نیست.

امید، هم در برابر یاس، و هم در برابر تخدیر (و الکی خوش بودن) است.

جشنواره ی عمار، در عین اینکه امیدوار است، مخدر نیست! نگاه، یک نگاه مثبت است. و در عین حال، القاء بمبست هم نمی کند.

صحبت به اینجا که می رسد، مجری برنامه ی هفت بیان می کند :

بسیاری از فیلمسازان ایرانی هم همین ادعا را دارند.

ببینید، یک رابطه ای بین صنعت سینما و تماشاگر برقرار است و آن اینکه تماشاگر باید فیلم را بپسندد، و سپس بلیط گرفته و برود فیلم را تماشا کند. اما در فیلم های عمار اینگونه نیست.

در این فیلم ها که به صورت رایگان در مساجد و جاهای دیگر برای عموم مردم به نمایش گذاشته می شود،اینطور نیست که تماشاگر خودش انتخاب کند.


سپس آقای جلیلی بلافاصله با همان وِیژگی جالبش، که بسیارحاضر جواب است، پاسخ می گوید که:

ولی تماشاگر حاضر است که دو میلیون تومان پول بدهد تا دستگاهش تجهیز شود و بتواند ادامه ی فیلم ها را مشاهده نماید.(1)

ضمن اینکه جشنواره ی عمار برای اکران های مردمی در این 680 نقطه ای که اکران ها برگزار شده، حتی یک ریال هم پرداخت نکرده است. و همه ی هزینه ها به عهده ی خود مردم بوده است.

و سپس اضافه می کند که همین چند دقیقه پیش یک پیامک برایم آمد از بچه های اکران کننده.

که: « یادش بخیر، اوایل انقلاب بچه های جهاد و سپاه می رفتند در روستاها و برای مردم فیلم نمایش می دادند با ماشین. الان ما هم داریم میریم فیلم نشان می دهیم، بی ماشین.»

سینمای طرح مساله با سینمای القای بمبست، دو موضوع متفاوت است.

فیلمسازان امروز که فیلم های اجتماعی می سازند، ادعا دارند که ما طرح مساله می نماییم.

در حالی که مساله، ترکیبی  از معلومات و مجهولات است. که آن مجهولات با معمولات بدست می آید. این دو اگر در کنار هم طرح شد، یعنی داریم طرح مساله می نماییم. اما اگر بیاییم تنها به نداشته ها و مشکلات و آسیب ها اشاره کنیم، این دیگر طرح مساله نیست. القای بمبست است. انگار آنکه اصلا راه حلی وجود ندارد.


این نوع نگاه دوستان به جشنواره عمار هم در نوع خودش بی نظیر است!

 من خود به عنوان یک بیننده اطمینان دارم که در بین مردم عطش زیادی برای این نوع سینما و این محتوا وجود دارد. انشاالله که بتوانند به همین سبک ادامه دهند.


پی نوشت:

(1)- اشاره به اتفاق جالبی که در یک از روستاهای فارس، در 60 کیلومتری شیراز افتاده بود.

در حین اکران یکی از فیلم های عمار، در مسجد روستا، دستگاه پخش فیلم دچار مشکل شده و فیلم ناتمام می ماند. اهالی روستا که از نیمه رها شدن فیلم ناراحت شده بودند، در همان حال شروع به جمع کردن پول برای خرید تجهیزات بهتر می نمایند. و حدود دو میلیون تومان پول جمع می شود. تا بتوانند ادامه ی فیلم ها را تماشا کنند.

مطالب مرتبط :

یک جشنواره واقعا مردمی

یک جشنواره انقلابی