سرچشمه ی عظیم معدن طلا در دستان معدنچیان تنبل!
نمی دانیم ، لابد در روزگار دور گاهی که جمع می کردند بندگان مومن خدا را تا اعانه برای ساخت مسجد گردآوری شود، میگفتند ما که سواد چیدن آجرها روی هم و ساخت گنبد و گلدسته و محراب را نداریم، پس چگونه کمک به مسجد بدهیم. کمک به مسجد را امام جماعت و معمارش بدهد. ما که تخصص این کارها را نداریم. ضمنا، مگر مردم در خانه هایشان نماز بخوانند، چه می شود؟ آسمان به زمین می رسد؟ تنتان می خارد که در سودای داشتن مسجدید!
کمک به ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان و... را باید امام جماعت و معلم و طبیبان بدهند. این چیزها که به ما ربطی ندارد!
شاید خنده تان گرفته باشد. دلتان همیشه شاد.
آری خنده دار است اگر بدانید در همین روزگار خیلی پیشرفته ی ما که دختر به کمتر از لیسانسه ها نمی دهند، منطق مردمان سواددوست ما همین است.
***
اگر بسیجی در میان توده های مستضعف و مستکبر، ترازی برای خود دست و پا کرده است، نه از برای پوتین و لباس خاکی و سنگر کیسه شنی و... که برای اصل کلیشه شکنی و خط شکنی ست.
روزگاری کلیشه ها رابطه ی بی چون و چرا با ابرقدرتها بود و روزگاری ایستادن برابر عالم در قالب عروسک خیمه شب بازی ابرقدرت ها ( بخوانید بعثی ها)و روزگاری به نوعی دیگر! امروز هم کلیشه ها در لباسی دیگر!
ای شما! ای تمام عاشقان هرکجا! یک سوالی دارم از حضورتان!
آنقدری که رایانه ی خانگی پنتیوم وان رفیق مان که روزگاری در پشت همین رایانه ها می نشستند و از عظمتش حیران! اما امروز که کهنه و قدیمی و بدردنخور و عدم بروز رسانی اش تعجب برانگیز است، از کهنگی و پوسیدگی افکارمان نیز متعجب می شویم؟!
ای شما! ای تمام عاشقان هرکجا!
امام خمینی(ره) یک نفر بود. امام خامنه ای و شهید مطهری و دیگران نیز هر کدام تنها یک نفر!
سبزی فروش و بقال و بنا و معلم مدرسه و اعلامیه پخش کنان و دیگر فعالان انقلابی نیز هر کدام یک نفر!
همه هر کدام تنها یک نفر! اما هر یک نفر در جای خودش همانی بود که می باید.
امام خمینی یک نفر بود و دیگران انبوه یک نفر هایی که قلبشان باند فرودگاه او...
نه امام بقیه بود و نه بقیه امام.
هر کسی به جای خود و در جای خود بود و اینگونه شد انقلابی بی سابقه در تمام طول تاریخ بشر!
باور این نکته چندان دشوار نیست. اما خنده دار است که سخت ترین کار امروز همین است.
بقبولانی به همه که هر کدام شما در جای خود باشید.
بار ِ به روی دوش خود را از امام جامعه خواستن، خطایی کودکانه است که امروز همگان دچارش شده ایم.
من نامش را می گذارم منطق کارآگاه گجتی! امام را در جایگاه کارآگاه گجت دیدن!
چگونه؟
در مدت 18 روز ، کامنتی (1) روانه ی بیش از 2000 وبلاگ بچه مذهبی های سایبری نمودیم. کلیشه ی امروز را یادآوری کردیم و اقتصادی که چه پاک و چه آلوده اش، با جان مردمان میهنمان از نوزاد تازه متولد شده تا پیران 80 - 90 ساله عجین گشته و همه ی حالات و سکناتشان نمود پیدا کرده.
اقتصادی که آشکار و پنهانش مملو است از گزاره های ضد دینی و ضد قرآنی.
از همه خواستیم هریک به میزان توان خود تکانی داده و قدمی بردارد، اندک کسانی، لطف کرده و همراهی مان کردند. بیشترشان اما توجهی نکردند و آنها هم که کلی اندیشه کردند، پاسخ گفتند که:
-ما که اقتصاد نمی دانیم. به آنهایی بگویید که می دانند.
-رهبری خودشان اقدام می کنند. اگر نه، پس یعنی همین اقتصاد لیبرالی فعلی متناسب مان است. کاسه ی داغتر از آش نشوید لطفا!
-اصلا مگر اسلام هم اقتصاد دارد؟
و...
آنهایی که انقلاب کردند، انقلاب می دانستند؟ بسیاری از همین پابرهنگان ِ بی سواد و کم سواد، حتی دینشان هم ناقص بود. اصلا آنها را چه به بزرگترین انقلاب تاریخ که دست بر قضا اسلامی هم بود!
مگر چند تایشان دقیقا باور داشتند که امروز کارشان به تقابل مستقیم با ابرقدرتها می کشد؟!
تصورش را بکنید پدران و مادران مان می میگفتند: مگر ما متخصص انقلابیم! کسانی که می دانند انقلاب چه است و اسلام دقیقا چه می گوید، خودشان بروند انقلاب کنند!
منطق بنی اسرائیلی!
به پیامبرشان گفتند: تو با خدای خود بروید بجنگید و شهر را پس بگیرید.بعد ما می آییم.
امروز ما می گوییم همگام رهبر خود ایستاده ایم!
ایستادگان ِ نشسته و دست روی دست گذاشته!
مگر همه ی کسانی که کمک مالی و جانی و آبرویی و... به ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان می کنند، معمار و امام جماعت و معلم و پزشک هستند؟
هرکسی به میزان توان خود!(2)
برای بنده هم بسیار گنده است واژه ی تولید کننده ی نظریه ی اقتصاد قرآنی!
آری! امام خمینی نیستم؛
اما توزیع کننده که می توانم باشم. همان اعلامیه پخش کن! اصلا می توانم برم و بخوانم تا ببینم که قرآن، این تنها مدعی صف آرایی برابر غول بی بدیل اقتصاد جهان، چه برای گفتن دارد! قرآن خودمان است. همانکه برای بی سوادترینی چون بنده تا باسوادترین آدمها حرف برای گفتن دارد!
آری حرف برای گفتن دارد و برای گوشهایی که بخواهند بشنوند...
انقلابیون عزیز! خواهش میکنیم بیایید در سی و هفتمین فجر پیروزی، منطق تنبلی و کاراگاه گجتی را بگذاریم کنار!
بسیارند کلیشه ها و بت هایی که باید بشکنند... باید بشکنند!
اصلاح این اقتصاد آلوده ی لیبرالی ِ ضدقرآنی، که چنبره به آب و نان همه ی مان زده است، مجاهدتی لااقل 40 ساله می طلبد!
هرکس، به قدر توان خود!
انقلاب عظیم اقتصاد اسلامی در راه است!
پی نوشت:
1- محتوای کامنت مطروحه را که به بیش از دو هزار وبلاگ ارسال نمودیم، در اولین کامنت این وبلاگ با نام دوستدار اسلام بخوانید.
2- وقتی میگوییم هرکس به توان خود، یعنی هرکس در جای خود، نان و آب مصرفی اش ر اصلاح کند. که اتفاقا آن نیز مجاهدتی همگانی و انقلابی در قواره ی انقلاب اسلامی می طلبد. پس فرق دارد با اینکه بگوییم آمپول زن عمل جراحی کند و سینماگر قطعه ی خودرو تولید کند!
سلام قولا من رب رحیم
به دنبال درخواست بسیار مهم دکتر رحیم پور ازغدی برای برگزاری کرسیه های آزاد اندیشی اقتصاد در نماز جمعه ی تهران، و عدم همکاری مسئولین ذیربط بدلیل فشارهای وارده از سوی اقتصاد دانان غیر اسلامی در داخل کشور، از شما وبلاگ نویس عزیز تقاضا داریم که به میزان توان خود مطلبی در خصوص لزوم طرح بحث های "اقتصاد قرآنی" در مهم ترین و پرتعداد ترین تریبون دینی کشور، در وبلاگ خود منتشر کرده تا از اندک اندک این مطالب در کنار هم موجی پدید آمده و به گوش تئوریسین های اقتصادلیبرال در کشور برسد تا بلکه قدمی در راستای زدودن مظلومیت و مهجوریت از قرآن برداشته باشیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره ی نظریه های تولید شده ی اقتصاد اسلامی، می توانید به وب سایت http://www.kadamaei.ir/ و همچنین وب سایت http://reba.ir/ مراجعه نمایید.
« ما تا به امروز می بایست مدل بومی اقتصاد را به دنیا عرضه می کردیم. ما باید هم کارآمدی در جهت رشد رونق اقتصاد، هم کارآمدی در جهت تأمین عدالت را به دنیا نشان میدادیم.»
بیانات رهبری - 85 (دیدار با دست اندرکاران اصل 44)
و تا به امروز هنوز...
با سلام
آیا توافق ژنو برنامه هستهای ایران را متوقف و محدود نکرد؟ براساس توافق ژنو، از بخشهای مهمی از برنامه هستهای ایران نظیر سطح و اندازه غنیسازی محدود، استفاده از ماشینهای نسل جدید ممنوع و از افتتاح رآکتور آب سنگین اراک ممانعت شد! حجم ذخایر اورانیوم ایران نیز گویا قرار است از اندازهای در حد 250 کیلوگرم افزایش نیابد و مابقی به یک کشور همسایه (مانند روسیه) ارسال شود!
سلام و عرض ادب
دوست خوبم خوشحالم که بر گشتی نمیدونم شاید هم خیلی وقت هستش که اومدین و به ما خبر ندادین
خلاصه خوشحالم
خدا قوت چقدر روان و ساده نوشتی
راستی برای طرح اقتصاد قرآنی باید به تفاسیر مراجعه کنیم و با مطالعه دقیق در وبلاگها قرار بدیم
اگر خدا بخواد می خوام شروع کنم
طرح زیبایی هستش باید اطلاع رسانی بشه
ممنون از حضورت در وبم خیلی خوشحال شدم عزیزم
بانوووووووووووووو التماس دعا
لبیک یا رسول الله
سلام
تلاش شما تحسینبرانگیز است.
ولی همه ما باید دقت کنیم از مسیر اعتدال خارج نشویم. (منظورم اعتدالی که روحانی شعارش را میدهد نیست. اعتدالی که در تمام زندگی مسلمان لازم است.)
در این که نظریات اقتصادی و تمام نظریات علمی که مبنای الحادی دارند و باید اصلاح شوند شکی نیست.
ولی این که بگوییم لقمه همه ما آلوده است دیگر از مسیر اعتدال خارج شدهایم و به سمت پرتگاه افراط رفتهایم.
این طور که شما گفتهاید نعوذ بالله لقمه آقا هم ایراد دارد!
اگر بخواهیم در طول زندگی دچار تفریط و افراط نشویم باید همواره پیرو رهبر باشیم. نه چشم و گوش بسته و کورکورانه و نه با تحلیلهای یک کلاغ چهل کلاغ.
در مورد عملیات بانکی در وبگاه دفتر رهبری به نشانی Leader.ir در قسمت پرسشهای متداول قسمتی تحت همین عنوان یعنی عملیات بانکی وجود دارد:
323. عملیات بانکى که مطابق قوانین مصوّب مجلس شوراى اسلامى و مورد تأیید شوراى محترم نگهبان، انجام گیرد، بىاشکال است.
البته باز هم تکرار میکنم این به معنی این نیست که دست روی دست بگذاریم و کاری نکنیم. ولی با بصیرت و پرهیز از هیجان و افراط.
سلام بسیار منونم از شما.
نظر ما هم چون شماست.
مثال امام، مثال کعبه است. کعبه در جای خود ایستاده. نخست مردم می باید از خود بلند شده و رنج حرکت را به جان بخرند و به سوی کعبه بروند تا سپس کعبه برایشان امامت کند و راهبری.
کوهنوردانی که عزم فتح قله را دارند، نخست خود را مهیای سفر کرده و تا پای کوه می روند ، و سپس راهنما و راه بلد مسیر درست فتح قله را نشان شان میدهد.
امام جماعت مسجد، چه مردم در پشت او بایستند و چه نایستند، بازهم امام جماعت است.
اما مردم نخست باید بلند شده و به طرف مسجد بروند و در پشت او قرار بگیرند تا نماز جماعت شکل بگیرد.
من امام جماعت مسجد را به امامت جماعت قبول دارم. اما تازمانی که از خانه ی خود بیرون نرفته و قدم به مسجد نگذارم، نماز جماعتی شکل نمی گیرد و از امامت امام بهره ای نبرده ام.
از این قبیل مثال ها در اطراف مان زیاد هست.
به این دو نکته توجه کنید:
1- اقتصاد جایگزینی که تا بیشترین حد امکان شرعی باشد، هنوز وجود ندارد تا در صورت اعلام رسمی غیر شرعی بودن اقتصاد امروز، طرح جدید جایگزین آن بشود.
2- طرح جایگزین هم تولید نمی شود و به اجرا در نمی آید تا زمانی که تک تک مردم اقناع شده باشند که اقتصاد فعلی هم غیر شرعی و هم غیر کاربردی است.
شما تصور کنید از همین فردا در همین سایتی که عرض کردید و در تمام دیگر سایتهای ایشان درج شود که مبنای اقتصاد ما غیر شرعی ست.و اصول اقتصاد اسلامی اصلا هنوز وارد معاملات ما نشده است. فکر می کنید از فردای آنروز چه می شود؟
این به سادگی فتوای مرحوم میرزای شیرازی نیست که تمام مردم به محض شنیدن قلیان های خود بشکنند، مساله امروز بسیار بسیار وسع تر و پیچیده تر از آنروز است.
نیاز به مقدمات دارد. نیاز به آگاه سازی مردم در هر قشر و گروه دارد. نیاز به آماده سازی مردم دارد.
آگاه سازی مردم هم یعنی اثبات مساله برای شان.
اثبات مساله هم تنها از راه عقل و تحقیق امکان پذیر است.
ما هم کاری جز این نمی کنیم.
اینکه فرمودید از تحلیل های یک کلاغ چهل کلاغ !!!! دوری کنیم. مطمئنا برای کسانی که راه عقل را در پیش دارند، چون روز روشن است که باید از منطق قوی و مستدل برخوردار باشند.
منتها، عادت کرده ایم به روش کارآگاه گجتی.
یک نفر می آید و می گوید:
فلانی، این غذایی که تو و همسر و فرزندانت می خورید، آلوده به سم مهلکی ست. دیر یا زود همه تان را از پای در می آورد. اگر می خواهی مطمئن بشوی، این آدرس آزمایشگاه. برو و چند روز از عمری که خدا به شما داده را صرف کن و غذایت را آزمایش کن تا ببینی آلوده است یا نه. اگر هست، چقدر.
فلانی می گوید:
مدیر مستقیما نگفته اند آلوده است. و بعد زحمت تحقیق و آزمایش و اینها را هم به خود نمی دهد.
ولایتمداری ما اینگونه است. رهبری را اینچنین دیده ایم که به جای ما تحقیق کند و آزمایش کند و راه ارائه دهد.
خودمان هیچ!
هیچ کجای اسلام نگفته که سخنی را تا مطمئن نشده اید، بپذیرید. ما هم نمی گوییم. منتها آدرس نشان دادیم. اگر چند روزی وقت بگذارید و مطالبش را یک به یک ببینید، آنوقت بهتر می توانید قضاوت کنید که افراط و تفریط شده است یا خیر.
هرجا که علی علیه السلام سکوت می کرد، ابوذر فریاد می کشید.
شاید آن زمان هم رفتار ابوذر افراط به نظر می آمد. اما امروز دیگر کسی نیست که ابوذر را پیرو ولی خویش نداند و او را یک افراطی بنامد.
پیرو عادی بودن آسان است. همه بنشینیم و تحقیق نکنیم و صبر کنیم تا ولی حرفی بگوید، و بعد اگر عمری باقی باشد و خداوند هم تلنگری بزند، شاید حرکتی کنیم.
اما ابوذر همیشه پشت ولی بود. و حرفی را که امام برای حفظ کیان دین امکان گفتن نداشت، او می گفت.