نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

اشرافی گری و مصرف گرایی، آفت بزرگ اسلام انقلابی!

عزیزی میگفت:

فردای آنروزی که تیم ملی فوتبال به جام جهانی 98 فرانسه صعود کرده بود، به همراه تنی چند از دوستانم که همچون خودم بسیجی هستند، وارد پارک شدیم. یک خوروی زانتیا از کنارمان عبور کرد، در حالی که دختر خانومی که روسری اش مقداری عقب بود در داخل ماشین بود؛ و سرو دستان خود را از داخل پنجره ی ماشین بیرون آورده و ابراز خوشحالی می کرد از صعود به جام جهانی!

یکی از دوستان گفت: می بینی فلانی؟! ما اینهمه شهید داده ایم که مثلا دختران مان حجابشان اینطور باشد و اینطور برای یک خوشحالی، ادا و اطوار در بیاورد.

در دلم گفتم:

حجاب ناقصش را دید؛ خوشحالی کردنش را هم دید؛ اما، ماشین چندین میلیونی اش را که در آن زمان جزو خودروهای لوکس محسوب میشد را ندید!

یعنی اگر یک روز تمام دختران و بانوان بی حجاب سعی کنند همگی با هم محجبه شوند، بچه بسیجی کامل اقناع می شود؛ به پوچی می رسد حتی! دیگر هیچ دغدغه ای برایش نمی ماند انگار!

آنروز شاید به عمق نگاهش پی نبردم.با خودم میگفتم چه اشکالی دارد؟! خب انسان وضع مالی اش خوب باشد، وسایل زندگی اش هم لوکس باشد، اما، حدود بندگی خدا را هم رعایت کند. مشکلی نیست.

ولی امروز به خوبی متوجه نکته بینی اش می شوم!

اشرافی گری و مصرف گرایی، آفت بزرگ اسلام انقلابی!

اثرش را می توانی در کسانی ببینی که زمانی بسیار پرجنب و جوش و پر از شور و نشاط انقلابی بودند ولی پس از مدتی، دیگر کمتر می توانی نشانه هایی از تمام آنهمه دغدغه های انقلابی را در وجودشان بیابی.

البته خودشان دوست دارند که همچنان مسلمان انقلابی باشند؛ اما فقط تصور می کنند که هنوز اینگونه اند. بطوریکه وقتی به ایشان می گویی که فاصله گرفته ای؛ سریع بهشان برمی خورد!!

غرق شدن در زندگی روزمره، و سعی در برآوردن خواسته های یک زندگی مرسوم ِ امروزی، همه ی مان را به انفعال کشانیده است. وقتی فردی برای شروع زندگی مشترکش بر اساس عرف امروزی ناچار است که چندین ماه از زندگیش را تماما وقف  فراهم آوردن لوازم همان زندگی تازه کند، آیا دیگر جایی در ذهنش برای دغدغه های اسلام انقلابی می ماند؟!

آنهم درست در شرایطی که به فرموده ی رهبری عزیز، در یک پیچ تاریخی قرار گرفته ایم!

همه به خوبی می دانیم که سخت ترین مرحله ی گذر در طی طریق مقصود، عبور از پیچ هاست. و امروز ما در آن شرایط قرار داریم. در روزگاری که اسلام عزیز، سخت ترین و حساس ترین دوره ی تاریخی خود را سپری می کند.

اما، جای ما کجاست؟! وظیفه ی یکایک ما در این شرایط مهم و سرنوشت ساز، چه می شود پس؟!

امروز، روز کار است؛ کار خالصانه برای اسلام انقلابی!

اما به شرطی که دغدغه های همین عرف ِ غیر اسلامی مان به ما اجازه دهد. دغدغه های هرزی که سرسپردن به آن از اسلام هم حتی واجب تر شده است برایمان.

دغدغه های بیجا و بیخودی که حایلی شده اند بین ما و آن اصول ناب ِ اسلام ناب!

 اگر یک روزی همه ی انسانها تصمیم بگیرند که جز به قدر نیازشان خرید نکنند، بدون اقراق باید تصریح کرد که نصف کمپانی های جهان در همان روز ورشکسته خواهند شد.

(بیشتر آنچه که عمر و وقت و پول مان را صرفش می کنیم، جزو احتیاجات حقیقی مان نیستند)

زندگی پر زرق و برقی که امروز به عرف جامعه ی مذهبی مان هم حتی تبدیل شده است. هریک به راحتی، بدون توجه به اصول ساده زیستی مرسوم اولیای دین، و این آیه ی کریمه « ان الله لا یحب المسرفین» تن به مصرف گرایی داده ایم!

اما آیا تنها اشکال مصرف گرایی، همین اسراف است و دیگر هیچ آسیب دیگری را روانه ی تفکرات و اعتقادات مان نمی کند؟!

پاسخ تان برای این سوال چیست؟

از یک دوست بسیجی مان می گویم؛ همان که چون خیلی های ما، اسیر زندگی مادی شده، امروز می گوید:

 « تسخیر لانه ی جاسوسی هم حتی اشتباه بود. کار یک عده بچه ی تخس بود که همیشه عادت دارند پای خود را جلوتر از رهبرشان بگذارند. تحریم ها هم به خاطر کوتاهی دولت است. اگر دولت درست مذاکره کرده بود، تحریمها به این حد نمی رسید. ولی آنجا که باید سکوت کنند، بیخود و بیجهت روی مواضع ای ایستادگی می کنند که به صلاح نیست.»

و این را در حالی می گوید که رهبری عزیز بارها و بارها تاکید کرده اند مساله ی هسته ای تنها یک بهانه است. بهانه ی نابودی نظام اسلامی. آنها می خواهند که جهوری اسلامی نباشد.

احساس می کنند که می توانند از این دریچه ضربه بزنند، و به همین دلیل با وجود اذعان به صلح آمیز بودن فعالیتهای هسته ای، بازهم تحریمهای یک جانبه را تصویب می نمایند. حال، چگونه می توان با اینها به توافق رسید که تحریمها برداشته شود؟ آیا جز اینکه از اصول انقلابی خود دست برداری؟!

بزرگی می گفت: بسیجی باید در وسط میدان باشد، تا ارزشهای اسلام زنده بماند!

حال، من هم این جمله را اضافه می کنم:

بسیجی باید در وسط میدان باشد، تا ارزشهای خودش هم حتی(!) زنده بماند!

نظرات 8 + ارسال نظر
سید حسین 2 شهریور 1392 ساعت 11:44 ب.ظ

این دیدی که میگین متاسفانه هر دهه که میگذره بدتر میشه ، متولدین هفتادی بدتر از 60 ، هشتادی بدتر از قبل و الخ .
خیلی خیلی ازین موارد دیدم ، کسانی که روزی دل م بهشون خوش بود که هم فکریم ، تا یکم دستشون به یک جایی رسید و دنیا بهشون مزه کرد تغییر رویه دادن ! جالبه که بهشون هم که میگم این که حرف خودت بود یک زمونی فلان ، سریع ناراحت میشن و میگن نه تو نمیفهمی و جو گیری ، و خیلی حرفای دیگه.

خاصیت دنیا همینه ، آدم انقدر عجیب و کم کم فاصله میگیره از عقاید قبلی ش و لذتها زیر زبونش میاد که یک روزی چشم باز میکنه و میبینه همون غول ی شده که اینهمه تو جوونی فوشش میداد !
و بدتر ش اینه که همه مون هم فکر میکنیم خودمون درست میگیم و اسلامِ انقلابیُ! تفسیر به رای می کنیم ، به قول یک عزیزی لااقل مرد باشیم و بگیم مانیفست حضرت روح لله دیگه جواب نمیده و باید اون تفکر بره تو موزه ...
نه اینکه همه هم میگن تجدید بیعت میکنیم با آرمان های امام راحل و خط امام از تو جیب خودمون در میاریم.

اون اوایل، وقتی وارد بسیج شدم، هر زمان می دیدم که همون بچه های بسیجی اون بخش، به طور مثال به جوان های دیگه بی توجهی می کنند ؛ و تا اونجا که توان دارند برای پاسخگویی و یا حل مشکلات این افراد پیش قدم نمیشند، ازشون ناراحت می شدم و حتی تذکر می دادم که بسیجی باید "نوکر" مردم باشه! بی توقع!
اما بعد از چند وقت که کم کم باهاشون دوست شدم و با هم صمیمی شدیم، یه روز به خودم اومدم و دیدم که خودم هم دقیقا همون خصوصیت هارو پیدا کردم که یکروزی از دیدنش در بچه بسیجی ها عصبانی میشدم!
انسان وقتی در محیط قرار می گیره، به سرعت تغییر حالت می ده؛ بدون اینکه خودش متوجه بشه.
و متاسفانه این در مورد آرمانها و ارزشهای انقلابی ما هم صدق می کنه. بعد از یک مدت، انگاری خنثی میشیم. و وقتی میشینی فکر میکنی و ریشه یابی می کنی، میبینی اشکال از ارزشها نیست که مثلا دائمی نیستند.
اشکال از خود ماست که به همون چیزایی که اعتقاد داشتیم، یا عمل نمی کنیم، و یا اینکه شناختمون از تاریخ اینقدر ضعیف هست که فراموش کردیم نگه داشتن ایمان در آخرالزمان، از نگه داشتن آتش در دست سخت تر هست.
با خودمون فکر می کنیم دو تا شعار بدیم و حدود شرعی رو رعایت کنیم، و بعد به زندگی مون برسیم مثل بقیه مردم، آرمانهای مقدس مون هم سرجاش می مونه و رنگ نمی بازه!

خیلی ممنونم از توجه تون.
از اینکه وقت می ذارید و نوشته های طولانی مو می خونید.
متاسفانه هرکاری می کنم اینقدر طولانی نشه، نمیشه!

... 4 شهریور 1392 ساعت 01:58 ب.ظ

سلام
اصلا قبول ندارم
نه همه رو
ولی خیلی جاهاش رو
امام زمان ک بیان فقط نوکر نمیخوان ک هیچی بلد نباشه و ..
دکتر مهندس هم برای جامعه آرمانیشون لازمه

اتفاقا ی بزرگی میگفت بنظر شما الان ماشین امام زمان چیه؟ .. شاید کمتر از بنز نباشه
چون چیزای خوب باید مال مومنین باشه ..
و البته آلودگی هوا و جون آدما و .. را هم در نظر بگیرین
نکنه انتظار دارین ماشینشون پراید کاغذی باشه ک با بادهوا هم غر بشه!!؟؟!!
امام های ما کلی ب کار کردن و عدم تنبلی سفارش کردن
حتی اون داستان ک طلحه و زبیر میگن ب امام علی ک شما پول ندارین و حضرت طلاهای حاصل از چاه کندن و کاشت نخلستان را میارن و .. خودشون کار های سخت و زیادی میکردن
ولی الان مسلمونا تنبلن
همین شده ک ثروت دنیا دست صهیونیست ها و بهایی ها و .. هست ک با گرونی طلا و .. ب ریش مسلمونا میخندن ..
اتفاقا هنر وقتیه ک در عین کار سخت ی لحظه از خدا غافل نشی ..

علیکم السلام
ممنونم که وقت گذاشتید و مطالعه کردید.

به اون بزرگی که راجع به ماشین امام زمان (ع) دیدگاه خودشونو گفتند، از طرف من بفرمایید که امام عصر (عج) فردی غیر از امامان معصوم دیگرمون نیستند.
ایشون با امام علی (ع) و امام هادی و امام صادق (ع) تفاوتی ندارند.
حتما مستحضر هستید که امامان ما همسان با پایین دست ترین افراد جامعه ی خودشون زیست می کردند.
و این درحالی بود که ثروتمند هم بودند. اما زندگی شون متناسب با مردم فقیر جامعه بود.
مومن، شایسته ی بهترین هاست؛ بله! اما درصورتیکه این بهترین ها برای همه ی افراد جامعه مهیا باشه.
فراموش کردید آیه شریف ی "یطعمون الطعام علی مسکینا و یتیما و اسیرا!"
سه روز مداوم روزه گرفتند، اما حتی افطاری شونو هم تقدیم فقرا کردند.
طبق گفته ی شما، مومن شایسته ی بهترین هاست. کدام مومنینی بالاتر از این بزرگواران؟!
بزرگترین مومنان عالم که حتی موفق به خوردن افطاری شان هم نشدند!!!
چون جامعه شون فقیر داشت ؛و مسکین و یتیم داشت.
بله، مومن شایسته ی بهترین هاست. اما نه وقتی که مردم جامعه اش از این بهترین ها محروم ند!

چطور "پراید" برای مردم پایین دست ِجامعه کاغذی نیست! ولی برای بلا دستی ها کاغذیه؟!
مردم سوارش بشوند، عیبی ندارد، ولی یک فرد ِدکتر پراید سوار باشد، این می شود بزرگترین عیب او؟!
پراید امنیت ندارد؟
اگر پراید مشکل دارد، خب چرا تولید می کنید؟
چرا دست مردم می دهید؟
جان عموم مردم مهم نیست، ولی جان دیگران مهم است؟
لازم نیست از طلحه و زبیر برای بیان ثروت ائمه اطهار علیهم السلام مثال بزنید.
چه کسی هست که نداند این بزرگواران خودشان در زمره ی ثروتمند ترین ها بودند.
چه کسی هست که نداند امام علی علیه السلام بهترین اسب را سوار می شدند؟
اما همین امام بزرگوار، وقتی از دنیا رفتند، آثار بریدگی و کبودی گونی های غذا که شبانه برای یتیمان می بردند، روی شانه هایشان نقش بسته بود. چرا برای بردن گونی های غذا به یتیمان، از همان اسب گرانبها استفاده نمی کردند؟
حتما اگر شما در آن زمان بودید، میگفتید : نعوذ بالله امام علیهم السلام اهل تظاهر است؛ اهل ریا است. اهل مردم فریبی ست! همچنانکه الان به دیگران همین نسبتها را می دهید!!!
امامان بزرگوار، همگی همسطح مردم فقیر جامعه شان زندگی می کردند. و امام عصر علیه السلام هم چیزی غیر از این نخواهند بود. لطفا این اسلام شناسی نصفه نیمه ی تان را به امام(ع) نسبت ندهید!

بله؛ در خصوص تدابیر کشور داری، حکومت داری، تدابیر دفاعی، نباید کوچکترین درنگی کرد. باید تمام توان خود را بکار گرفت تا به وضعیت مطلوب رسید؛ . و تا رسیدن به آن وضعیت از پای ننشست. صرفه جویی در اینجا دیگر معنا ندارد.
همچنانکه امروز هم وزارت دفاع در تهیه ادوات جنگی و موشکی، تمام توان خود را بکار گرفته و مایه ی غرور است. باید هم همینطور باشد.

بله؛ اگر مثلا من گفته بودم که ساده زندگی کنیم؛ تا حدی که به فکر کشور داری، مملکت داری با الگوی اسلامی (و نه غربی و تکنوکراسی،) نباشید؛ تجهیزات جنگی مهیا نکنید و با "پراید" به جنگ دشمن بروید ؛ خدا خودش همه چیز را درست می کند و... آنوقت صحبت شما صدق می کرد.

جالبه که به ثروت یهود را مثال میزنید!
توصیه می کنم سوره ی زخرف را بخوانید.
زخرف یعنی چیزهای بیهوده! زیورآلات بیهوده!
در یک آیه ی این سوره خدای متعال بیان می کند که " اگر می خواستم، می توانستم آنقدر به شما ثروت بدهم که سقف خانه هایتان را هم با طلا بسازید اما چون می دانم منحرف می شوید، اینطور نکردم."
نگاه خداوند را به ثروت اندوزی بیهوده، با نگاه خودتان مقایسه کنید!
من در این متن درباره ی ثروت اندوزی "بیهوده(زخرف)" حرف زدم.
یعنی خرج کردن، بیش از نیاز!
و این مطابق همان آیه است. و همینطور مطابق زندگانی اهل بیت علیهم السلام.

در مورد یاد خداهم که گفتید، چند کلمه بگویم:
وقتی خداوند به صراحتا می گوید که:
الله لا یحب المسرفین!
می گوید، من مسرفان را دوست ندارم!
چطور می شود هم در خرج زندگی اسراف کرد، و هم از یاد خدا غافل نبود؟! کدام یاد خدا؟ وقتی خودش به صراحتا می گوید دوست تان ندارم، اگر اسراف کنید!!!
آیا یاد خودش را به کسی که دوستش ندارد، می بخشد؟!

غفاری 6 شهریور 1392 ساعت 11:28 ق.ظ

متن را همه اش را نخواندم ولی از آن جایی که رشته ام اقتصاد است و هر روزه با این نوع مباحث سر و کار دارم این نوع ادبیات برایم کاملا آشنا است. مشکل مصرف گرایی و عدم مصرف گرایی نیست. این مطلب کاملا درست است که انسان مال دنیا زیاد داشته باشد ولی در عین حال به یاد خدا هم باشد. آن چه در جامعه مشکل ایجاد کرده است شکاف طبقاتی است و مشکل اقتصاد کشورهای اسلامی مشکل توزیع است. به نظر من به این بسیجی های تندرو و تا حدی احمق باید گفت که با حفظ کردن چند شعار و گوش دادن سخنرانی چند آخوند مثل پناهیان و دانشمند گره ای باز نخواهد شد اگر واقعا به دنبال تغییر هستید بروید درس بخوانید. مثل دکتر مسعود درخشان. شما هم با درج چنین مطالبی فقط وقت خودتان را ضایع می کنید. راجع به هر موضوعی دغدغه دارید اول چند سالی درباره اش مطالعه کنید بعد طرح عملی بدهید اگر حرفتان متین و عمیق باشد دنیا نشان داده است که یک روزی شنونده ای پیدا خواهد کرد. آری خواهر عزیز.

می فرمایید که مشکل کشورهای اسلامی، عدم توزیع مناسب ثروت است.
خب، یک سوال!
مشکل اقتصاد آمریکا چطور؟
یا اروپا؟
در این کشورها چرا با این شکاف عمیق طبقاتی مواجهه هستیم؟
چرا بزرگترین اقتصاد دان جهان، که جایزه ی نوبل اقتصاد را ازآن خود کرده و بسیاری از تئوری های اقتصادی دنیا متعلق به ایشان هم هست،(نامش را فراموش کردم.فردا از استادم سوال می کنم و خدمت تان عرض می کنم) در جدیدترین صحبت خود بیان کرده که با وضع امروز اقتصاد آمریکا و اروپا، دیگر شکی برایمان نمانده که تئوری های اقتصادی ما، سقوط کرده و به شکست انجامیده است!
چرا؟
حال شما خودتان تصور کنید؛ تفاله ی همین اقتصاد فروپاشیده شده ، و به هدف نرسیده، و به شکست انجامیده ی غربی، در کشورهای اسلامی حاکم شده است.
وقتی اصل آن، به نتیجه نرسیده و سقوط کرده؛ از تفاله های آن چه انتظاری می توان داشت؟!

مشکل کجاست؟!

مساله ای که در این متن به اون پرداختم، البته ارتباطی به بحث شما نداشت.
طبق مفاهیم قرآنی و اسلامی، مصرف گرایی به عنوان یک خلق و خوی زندگی انسان، موجبات عدم وصول به سعادت او را در پی خواهد داشت.
و این موضوع بحث این مطلب بود.


در مورد اینکه فرمودین اول مطالعه کنید و بعد اظهار نظر کنید، باید عرض کنم تا حدودی حق با شماست.
اما تا چه وقت؟!
من به شما پیشنهاد دوستانه می کنم که تاریخ دفاع مقدس 8 ساله ی ایران را حداقل ورق بزنید.
در زمان وقوع جنگ جهانی 8 ساله علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، تمام مغز های متفکر جنگ از قوای ایران، جوانان دانشجو بودند.
اگر قرار بود به اینها بگوییم که شما اول بروید و چندین سال فنون جنگی مطالعه کنید و آداب جنگ را کامل یاد بگیرید و بعد بیایید نقشه های عملیات جنگی بکشید و از کشورتان دفاع کنید، آنوقت شک نکنید تمام کشور ما از بین رفته بود و امروز چیزی از آن نمانده بود!
و مساله همین جاست!
اینکه چطور بدون در اختیار داشتن ابتدایی ترین تجهیزات، و نداشتن کوچکترین تجربه، و دانش لازم، توانستند این چنین در مقابل تمام دنیا بایستند و خلق حماسه کنند و جهان را به شگفتی بکشانند، محل تامل است!
تمام نظامیان برجسته ی جهان، و تمام اقتصاد دانان برجسته، همگی متفق القول بودند که قطعا ایران به خاطر مشکلات اقتصادی شدیدی که در آن دست و پا میزند، و به خاطر عدم وجود نظامیان برجسته، در این جنگ سقوط خواهد کرد؛
خب، چرا نکرد؟!
بله؛ همین بسیجی های به اصطلاح شما تند رو و احمق موفق شدند!!!!

غفاری 10 شهریور 1392 ساعت 12:41 ق.ظ

جالب است که همیشه از غرب و ایده های غربی همان قسمت هایی که مرادتان را تامین می کند گزینش کرده و تبیین می فرمایید. البته در ایران آن چه جامعه را اداره می کند همان ایده های علوم انسانی غربی و به اصطلاح امپریالیستی است و اسلام را فقط در رسانه ها و افواه مردم می توان دید و چه تفاوتی است بین اسلام شعاری ایرانی ها و اسلام دلاری عرب ها!!! همان اقتصاد در حال سقوط از اقتصاد رانتی و نفتی کاملا مصرفی (قابل توجه عزیزمان که معنای اقتصاد مصرفی را درست نفهمیده اند زیرا اقتصاد مصرفی یعنی اقتصادی که تولید مبنا نباشد) استقامت و پویایی اش را چندین قرن به رخ دنیا می کشد. انتقاد از اقتصاد علمی تکمیل نواقص آن است نه نفی آن! کمی اگر متدولوژی را مطالعه می کردید این گونه استدلال نمی کردید.این نوع انتقادهای کیهانی را خود غربی ها از من و شما صدها سال قبل تر در نظریه سیکل ها گفته اند که اقتصاد سرمایه داری و بازار آزاد ناگزیر از رونق و رکود است. و من به شما توصیه می کنم که خلق الانسان من عجل! کمی صبر پیشه کنید بعد یک دهه دوباره اقتصاد غرب خودش را بازسازی می کند نه این که من غرب زده باشم من به اصول علمی و تلاش بشری اعتقاد دارم. عزیز دل این قدر به انقلابتان ننازید هر ملتی در تاریخ خود انقلاب دارد اگر دوباره بگویید اسلامی بود انقلاب ما من می گویم که قبل از شما ما افغان ها بهترین انقلاب علیه روس را داشتیم همچنین پاکستان! ولی انقلاب کردید که چه؟!!! نتیجه اش چیست؟!! اسلام را زنده تر کردید؟ به نظرم که با این کارتان مردم را از محتوای دین خالی و فرهنگ نفاق را ترویج کردید. من در ایران اسلامی به جز شعار اسلامی نمی بینم در حالی که پدرم در مسافرتی که در زمان شاه به ایران داشته از تدین مردم حرف می زد. تشیع را با ناسیونالیزم ایرانی یکجا کردید و عجب قرائتی از اسلام شیعی ارائه می کنید! در بحرین از تظاهرات مردم حمایت می کنید در داخل مردم را سرکوب می کنید. از انقلابات مردمی در مصر و لیبی حمایت می کنید در سوریه از دیکتاتوری بشار حمایت می کنید. در ا مور داخلی کشورمان مداخله می کنید انگلیس را به خاطر حمایت از جنبش های سیاسی داخلی تان خبیث می خوانید. از غصب فلسطین دم می زنید سالیانه هزاران ملیون تومان از مهاجرین افغانی بدون کمترین درنظرداشت حقوق انسانی مصادره می کنید. اگر کمی چشمتان را باز کنید می بینید که به کجا می روید!

فرمودید:
چه تفاوتی است بین اسلام شعاری ایرانی ها و اسلام دلاری عرب ها!!!

من عرض می کنم که کار زیاد سختی نیست. برای شناختن تفاوت میان اسلامی که انقلاب اسلامی از آن دم می زند، با اسلام دیگر ملل اسلامی، یک نیم نگاهی به تجربه ی همه ی انقلاب های ناکام منطقه بیندازید. وآنرا با انقلاب اسلامی ایران مقایسه کنید که 35 سال بدترین و وخیم ترین وقایعی که هر یک کدامشان به تنهایی می توانستند برای نابودی یک کشور کافی باشد را از سر گذراند.

اصلا چرا دور برویم؟!
همین مصر را ببینید!

نظر شما محترم!
اما من نمی توانم نظر اقتصاد دانان برجسته ی دنیا که خبر از "سقوط" اقتصاد شان می دهند را کنار بگذارم و حرف شما را بپذیرم. کسانی که همه ی اقتصاد دانان ایرانی و افغانی روی هم، به مثابه انگشت کوچک آنها هم نمی شوند.

از صحبت هایتان پیداست که اصلا گویی "هیچ" از ایران نمی دانید!
نه تنها از ایران که اصلا از دنیای پیرامون خود هیچ نمی دانید.

گفتید:
"پدرم در مسافرتی که در زمان شاه به ایران داشته از تدین مردم حرف می زد. تشیع را با ناسیونالیزم ایرانی یکجا کردید و عجب قرائتی از اسلام شیعی ارائه می کنید!"
برادر بزرگوار!
ما، پدرمان که هیچ، اجداد خود و همه ی دوستان و خویشان مان در همین مملکت زندگی کرده اند. پس چرا این تفاسیری که شما دارید را اینها ندارند؟
بله، دین مردم در زمان شاه، محکم بود. اصلا برای همین هم بود که انقلاب کردند. انقلاب که یکباره همچون قارچ رشد نکرده که! از باور مردم سرچشمه گرفت. نظام را همین مردم به همین جا رسانده اند.
اما، چه کسی گفته دیداری مردم کم شده؟
اینها تفاسیر عجولانه ای است از شما که با دیدن چند تا روسری به عقب رفته تصور می کنید بساط دینداری در این کشور تهی شده است!!!
و واقعا جای تعجب دارد.
در این مملکت، سالی چندین اجتماع بزرگ مذهبی و دینی و انقلابی رخ می دهد.
از مراسمات عاشورا و تاسوعا گرفته، تا شبهای قدر و دعای عرفه و راهپیمای های 22 بهمن و 9 دی و...
اگر منصف و عادل باشید، خواهید دید که حداقل 40-50 میلیون نفر از جمعیت 80 میلیونی ایران در این مراسمات حضور دارند.
حداقل در عاشورا و شبهای قدر که حتما هستند.
همین مردم کوچه و بازار!
همین جوانهایی که تا ظاهرشان را میبینی تصور می کنید بویی از دینداری نبرده اند و معارض دین هستند، همین ها در عاشورا و شبهای قدر به وضوح حضور دارند و با جان و دل از مراسمات بهره می برند.
حتی همین ها در 22 بهمن و 9 دی هم به خیابانها می آیند و از نظامی که برچسب و داعیه ی اسلامی شدن دارد، حمایت می کنند.
در وقت انتخابات، با وجود برگزاری انتخابات به توسط نظام اسلامی، باز هم با شوق بر سر صندوق های رای حاضر می شوند و رای می دهند.

پیداست که شما تصویر بسیار عجولانه و کوته بینانه ای نسبت به این مردم دارید!!

من اقوامی دارم که به ظاهر تمایلی به اسلام و احکام اسلام ندارند؛ اما همین ها، در خانه شان روضه ی امام حسین (ع) دارند، در حالی که مثلا شخص من ندارم.
یکی شان، دختر جوانی در سن ازدواج است. وقتی از او سوال کردم که چه فردی با چه ویژگی ای می خواهد؟ پاسخ داد:
"فردی می خواهم که خدا ترس باشد. اعتقادات دینی اش مستحکم باشد. چون تنها و تنها از چنین فردی می توان انتظار داشت که زندگی شرافتمندانه ای برایم بسازد!"
بله؛ اینها حرفهای فردی از اقوام من است که به ظاهر احکام اسلامی را رعایت نمی کند.

مسائلی که مطرح کردید، هر یک برای توضیح یک پست جداگانه می خواهد و جایشان نیست که اینجا پاسخ بدهم.
ولی فقط به یک حقیقت اکتفا می کنم و بس!
اگر ایران اینقدر اوضاعش وخیم است، پس چرا بیشترین دشمنی ها را به جان می خرد؟!
کدام کشوری در دنیا بدون هیچگونه بهانه ای، بانک مرکزی اش تحریم می شود؟!
اگر اوضاع ایران اینقدر وخیم و رو به خاموشی است، پس دلیل اینهمه دشمنی چیست؟ با این اظهارات امثال شما، ظاهرا ایران خودش خود به خود در حال نابود شدن است دیگر، نیازی به اینهمه تحریم های بی سابقه ندارد.

با یک مثال بسیار بارز حرفم را تمام می کنم.
اسرائیلی که مدعی بود چهارمین ارتش دنیا را در اختیار دارد، از پس یک گروه مردمی به نام "حزب الله" در یک کشور کوچک به نام "لبنان" برنیامد. و این درحالی بود که تمام توان خود را هم بکار گرفت.
و باز، این درحالی است که حزب الله خود را با افتخار فرزند معنوی انقلاب اسلامی ایران می داند. و کیست که نداند این گروه، از پیروی سرسخت رهبری انقلاب اسلامی ایران برخوردارند.

بله؛ ایران ضعیف است!!
ولی قوی ترین ارتش های جهان نتوانستند از عهده ی جنگ با یک شمه ی انقلاب اسلامی ایران(حزب الله) بربیایند.

غفاری 10 شهریور 1392 ساعت 06:13 ب.ظ

= آیا دین مراسم عزاداری و روز قدس است؟!!! اگر کسی در روز قدس و عزاداری محرم شرکت کرد و در بیست و دوی بهمن با دستان گره کرده نعره زد مسلمان و شیعه حقیقی و اهل نجات است؟! ایمانش کامل است و بالعکس کسی که حضور نداشت کافر و ناقص الایمان؟ باز هم که بین ظواهر و محتوای دین خلط شد. بلی در ایران تا بخواهید از دینداری نوع اول (اگر بتوان گفت تدین) وجود دارد. البته تقصیر شما نیست حکومت ها ملت ها را تربیت می کنند و قدرت علم و فرهنگ متناسب با خودش را تولید می کند. هر چه هست زیر سر این اداره انگیزیونیستی نژاد پرست است.

من اصلا متوجه منظور شما از دینداری نمی فهمم!
کسی هم ادعا نکرده که ماها ایمان مان کامل است!
من هم چنین ادعایی نداشته ام.
اما این ادعا را دارم که دین، تنها مناسک فردی نیست.
و مناسک اجتماعی و استکبار ستیزی، و عدالت خواهی، هم جزء دین است. که الحمدلله بهترین نمودش رو الان در بین شیعیان ایرانی شاهد هستیم.

غفاری 11 شهریور 1392 ساعت 10:46 ق.ظ

دین مکارم اخلاقی است نه مظاهر خیابانی. مشکل شما بسیجی ها همین عدم فهم دین است. بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.

مکارم اخلاق
مظاهر خیابانی

عذر می خواهم، اما اینها همه از دید کوته بینانه ی شماست.
آنقدر قضاوت تان عجولانه است که نمی توانید همه واقعیات را ببینید. گفتن مرگ بر اسرائیل در خیابان را می بینید، اما اینکه همین احساس و ایستادگی بر همین اعتقاد باعث شده است که امروزه دشمن درجه یک اسرائیل شده ایم را نمی بینید. و اسرائیل ِ امروز با اسرائیل 30 سال قبل که در جهان یکه تاری می کرد، آنقدر تفاوت دارد که دیگر حتی از عهده ی گروه کوچکی به نام "حزب الله " لبنان هم برنمی آید!!!
اسرائیلی که شعار "از نیل تا فرات " را سر میداد، امروز دور خودش دیوار می کشد.
آیا فقط شعار دادیم؟!
پای شعارمان نایستادیم؟!
تمام مصائب اش را به جان نخریدیم!؟
بانک مرکزی مان 2 سال است که در تحریم است!
دردهای این اعتقاد مان را به جان نخریدیم؟!

از شما می خواهم که این چند جمله از رهبر کبیر انقلاب اسلامی را بخوانید. بسیار ارزش خواندن دارد.

امام خمینی(ره):
« من همواره به خلوص و صفاى بسیجیان غبطه مى‏خورم و از خدا مى‏خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجى‏ام. من مجدداً به همه ملت بزرگوار ایران و مسوولین عرض مى‏کنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده ‏اندیشى این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً آمریکا و شوروى از ما و اسلام عزیز دست برداشته‏ اند لحظه ‏اى نباید از کید دشمنان غافل بمانیم، در نهاد و سرشت آمریکا و شوروى کینه و دشمنى با اسلام ناب محمدى - صلى الله علیه و آله و سلم - موج مى‏زند باید براى شکستن، امواج طوفان‏ها و فتنه‏ها و جلوگیرى از سیل آفت‏ها به سلاح پولادین صبر و ایمان مسلح شویم. ملتى که در خط اسلام ناب محمدى - صلى الله علیه و آله و سلم - و مخالف با استکبار و پول پرستى و تحجرگرایى و مقدس نمایى است، باید همه افرادش بسیجى باشند و فنون نظامى و دفاعى لازم را بدانند، چرا که در هنگامه خطر ملتى سربلند و جاوید است که اکثریت آن آمادگى لازم رزمى را داشته باشد.
خلاصه کلام، اگر بر کشورى نداى دلنشین تفکر بسیجى طنین اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید و الا هر لحظه باید منتظر حادثه باشیم. »

غفاری 11 شهریور 1392 ساعت 11:01 ق.ظ

در جوابیه قبلی گفتید یکی از دلائل حقانیت ایران وجود دشمنی های زیاد با ایران است. از این نظر خنده ام گرفت خب دلیلش واضح است دلیلش دشمن تراشی خودتان است علیه که و کدام ملت است که شما مرگ نگفتید علیه غربی ها، عرب ها، ترک ها، افغان ها و حتی چین!
من به شما توصیه می کنم یک سفری به کشورهای مختلف دنیا داشته باشید از همین افغانستان شروع کنید بعد عراق و دیگر کشورهای عربی و کشورهای غربی. آن وقت می فهمید دیگر آن ایرانی سربلند و قهرمان نیستید و دیدگاه مردم جهان نسبت به خودتان را لمس خواهید کرد.به عقل ملت های دیگر شک نکنید به غرور و بداخلاقی خودتان یقین کنید. ضمنا یکسری مطالعات دینی را شروع کنید تا بفهمید اساس دین چیست و مظاهرش چیست تا فرع را فدای اصل نکنید و به جای پرداختن به فضایل فرائض را انجام دهید.

عجب!
شعار استکبار ستیزی ما را چگونه به شعار "مرگ بر افغان و چین و ..." تعبیر می کنید؟!
و از کجا این حرفها را شنیده اید که ما هنوز نشنیده ایم؟!
شهید سردار محمدناصر ناصری را می شناسید؟!
یک سردار ایرانی که پس از جنگ 8 ساله ی ایران، به خاطر احساس وظیفه وارد خاک افغانستان شد و صادقانه و خالصانه، با کوچکترین امکانات به مردم افغان خدمت می کرد و آخر سر هم توسط طالبان (البته خود طالبان می گوید کار آنها نبوده. و شاید هم حق با آنها باشد) شهید شد و هنوز هم قاتلینش پیدا نشده اند.
اگر شما بیاد ندارید، ما از یاد نبردیم.

بعله!
اگر منظور شما از فدا کردن اصل به خاطر فرع، موضع استکبار ستیزی انقلاب اسلامی ست، که باید بگویم از این منظر بزرگترین کسی که نعوذ بالله دچار اشتباه گشت، امام حسین علیه السلام بود که علیه خلیفه قیام کرد.
در آن زمان ایشان به جز معدودی نتوانست برای خود یاری بیابد.

می دانید مشکل شما چیست؟!
اینکه با عینک بدبینی نگاه می کنید.
اگر این عینک را بردارید، خواهید دید که ایران تنها کشور مستقل دنیا است.
و شمایی که هنوز خاک کشورتان در اشغال آمریکایی هاست، نمی توانید بیایید و به کشور مستقلی که 35 سال تمام با خون دل خوردن پای آرمانهایش ایستاده، اشکال دینی بگیرید!
امروز عزت ما در این است که هیچ نظامی از هیچ کشور دنیا در خاک ایران نیست. و آمریکا و اسرائیل در هیچیک از تصمیمات مسئولین نظام ایران، دخالتی ندارد.
و شما هنوز به سوال های قبلی ام پاسخ ندادید!
وقتی از حزب الله لبنان و پیروزی های مداوم این گروه کوچک گفتم.
وقتی از دفاع مقدس 8 ساله گفتم که تنها جنگ جهانی علیه ایران بود که حتی یک وجب از خاک این کشور اشغال نشد. آنهم در صورت بیشترین فقر ممکن!
هرچقدر هم که غیر منصفانه و بر مبنای اطلاعات غلط خود قضاوت کنید، باز نمی توانید منکر شوید که تنها مردمانی که گفتند : "ربنا الله ثم استقاموا..." ، در همین خطه از دنیا ست.
ما گفتیم الله؛ و بر این گفته مان پایدار ماندیم؛ اینهمه شهید دادیم و اینهمه محاصره اقتصادی را به جان خریدیم، اما حاضر نشدیم حتی یک لحظه "برده ی استکبار" شویم.
و اینها همه به برکت اسلام است و بس!

اما، نمی توانم اذعان نکنم که اشکال تنها به شما نیست.
به خود ما هم هست.
ما هم در حق افغانستان کوتاهی کردیم. بخصوص از لحاظ مهمان داری، و هم از لحاظ دوستی عمومی با مردم افغان.
افغانستان و ایران به مثابه دو برادر حقیقی هستند. اما مردم ایران علی رغم اینکه در دلشان دوستدار شما بودند، ولی در عمل کوتاهی کردیم.
اینکه شما درخصوص برادران ایرانی تان که در دنیا مظلوم واقع شده اند، اینطور قضاوت می کنید، اشکال به خود ما هم باز می گردد.
ای کاش همه ی ما و من ، شهید محمد ناصر ناصری بودیم.
او که برادری ملت افغان با ایران را به درستی درک کرد و تا جان در بدن داشت، به برادران خود خدمت کرد. و آخر هم خون پاکش ناجوانمردانه به زمین ریخته شد...
مشکل من با هموطنانم این است که، آنقدری که باید، به شما برادران افغان مان خدمت نکردیم. نمونه اش همین خاطرات ناگواری ست که شماها از ایران دارید. که متاسفانه مایه ی شرم است. و اینها همه به این خاطر است که موضع عدالت خواهی انقلاب اسلامی گاهی از یادمان می رود. و دلم نمی خواهد لابلای این بحث ها، این حقیقت گم شود.
از تمام دلم می گویم که در دنیا بعد از حزب الله لبنان، دوستدار افغان ها هستم. و اصلا هیچ کسی برای من جای اینها را نمی گیرد.

آب در هاون کوبیدن! 12 شهریور 1392 ساعت 02:03 ب.ظ

کشور ما اشغال نشده است با رضایت خود مردم افغانستان و نظارت سازمان ملل نیروهای خارجی برای کمک به امنیت کشورمان آمده اند. برای قطع مداخله شما و کشورهای همسایه! طبق نظر سنجی جدید 75 در صد مردم مان گفته اند که نیروهای خارجی باید در کشور بمانند تا جلو طالبان وحشی که از عربستان و ایران پول می گیرند گرفته شود و بعد از 2014 مثل عراق خارجی ها می روند این خبرها را در کیهان نمی نویسند.
شما به طالبان پول می دهید تا بندسلما را خراب کنند زیرا اگر بند سلما بسته شود سه استان شما زاهدان زابل و سیستان و بلوچستانتان بی آب می مانند. شما کم که از منابع ما چپاول نکردید.
از آقای ناصری گفتید امثال هزاران ناصری از کشورهای مختلف دنیا در افغانستان و کشورهای فقیر خدمت می کنند با کمترین امکانات که من حاضرم هزاران مثال بیاورم نمونه اش خانم ملینا است که از زمانی که یک دختر جوان بود در دهکده لعل مربوط ولایت غور تا امروز که یک پیرزن است مشغول ارائه خدمات صحی است و ..... من با گوش خودم از زبان بزرگان شما علیه ملت های دیگر حرف زشت و ناروا شنیده ام. چرا جای دوری برویم همین مرگ بر ضد ولایت فقیه که سر می دهید یعنی فحش به همه مردم دنیا چه مسلمان و چه غیر مسلمان. مگر همه دنیا ولایت مطلقه فقیه را قبول دارند؟؟؟؟ چه مجتهدان بزرگ و مراجع عظیم الشانی که اعتقادی به ولایت فقیه ندارند و آن را نوعی انحراف در تفکر شیعی می دانند این که نمی دانید چه میگویید این بحث دیگری است. رهبر بزرگتان در یک سخنرانی ملل غربی را وحشی خواند!!!!! این که گفتم اصل را فدای فرع کردید حق همین است در ایران اسلامی رحم و مروت و عدالت و صبر و عفت و قناعت و احترام متقابل و انصاف و استعانت مظلوم و احترام به بزرگتر و تقوا این ها بسیار کمرنگ است پیام اصلی دین که همین ها است نه عزادارای و بیست و دو بهمن! اما حزب الله کمک شما به امثال حزب الله و حماس بیشتر جنبه سیاسی دارد نه جنبه عقیدتی شما از حزب الله به عنوان سپر دفاعی علیه اسرائیل استفاده می کنید دلیلش هم حمایت های بی چون و چرای شما از حماس است در حالی که بارها حماس از نظر عقیدتی نفرتش را از تشیع اعلان کرده است و حتی در این اواخر بمب گذاری های جنوب لبنان را کار حماس می دانند. و الا اگر مساله عقیده باشد چرا به شیعیان پاکستان و افغانستان کمک نمی کنید که هر روزه در خاک و خون می غلطند؟!!!!!!! بلی جواب واضح است این جا منافع تان تامین نمی شود. اما زمانی که در ایران انقلاب شروع شد و متعاقبا جنگ تحمیلی هزاران هزار شیعه پاکستانی و افغانی و آذری در جنگ های شما شرکت کردند و دلیلش هم پشتوانه اعتقادی بود و شما می توانید با گشت و گذار در گلزارهای شهدایتان و خیل عظیمی از شهدایی که گمنام می خوانید شهدای افغانستان و پاکستان را ببینید. اما استقلال ایران! اگر منظور اشغال نظامی باشد که هیچ کشوری اشغال شده نیست که شما بگویید ما اشغال نشده ایم. اما اگر میزان نفوذ باشد امروزه ایران تحت نفوذ روسیه و چین است و اگر دقت کرده باشید شما نمی توانید در کشورتان کوچک ترین انتقادی علیه روسیه داشته باشید و مثال واضحش قضیه درگیری آذربایجان با ارمنستان در قضیه تهاجم ارمنستان به آذربایجان است. من صادقانه می گویم بروید از آگاهان کشور آذربایجان بپرسید. به خاطر ترس از روسیه شما از ارمنستان حمایت کردید و مردم شیعه و مسلمان آذربایجان را به خاک و خون کشیدند و هنوز هم قسمت های از خاکشان توسط ارمنستان اشغال شده است. فی الواقع من انتقاد به شخص شما ندارم توصیه ام این است که کمی به عملکرد این اداره نگاه بیندازید و کورکورانه تبلیغ نکنید. من از حمایت های ایران از سنی های افراطی افغانستان نمی گویم که شیعیان را نسل کشی کردند چون سر نخ این قصه دراز است.البته این بحث ها مرتبط با سیاست خارجی ایران است. این قدر غرور نا بجا و این قدر خود را در دنیا یگانه دیدن و این قدر شعار!!! من از این مسائل ناراحت می شوم و واقعیتش هم این است که من این حرف ها را نه لازم می بینم که با ایرانی ها بزنم و نه نتیجه ای هم دارد.چون متاسفانه هر حرفی که بگوییم می گویید بله شما از دل پردرد خودتان می گویید! اری خلفایی که غاصب می دانید هیچ جنایتی انجام ندادند بسیار حکمرانی عادلانه داشتند فقط در حق یک عده قلیل ظلم کردند. ستم ستم است و ماهیتش یکی است و اگر بتواند فراگیر می شود شاید شما قدرتش را نداشتید تا در حق ملت های دیگر این اعمال ظالمانه را انجام بدهید. از قدیم گفته اند آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی آدمی را نزد خود نگذاشتی!!!!

فکر می کنم به قدر کفایت در کامنت های قبلی پاسخ تان را دادم.
دیگر نیازی به صحبت کردن نیست.
بحث من و شما، با این دیدگاهی که شما دارید، به جایی نمی رسد.
موفق باشید.
یا علی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد