نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

تماشای محمد رسول الله(ص) با طعم انتخابات - کرسی های آزاد اندیشی

 امروز وقتی فیلم محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) را نگاه میکردم؛ به اون قسمت حضور مسلمانان در حبشه که رسید، به ناگاه بیاد مناظره انتخاباتی و برخی صحبتها که درش انجام شد، افتادم.
شما ببینید یک نمونه ی عالی از کرسی آزاد اندیشی را حکمران حبشه در کاخ پادشاهی خودش انجام داد.
هم مسلمانان و هم مشرکان در یک فضای آزادی حضور پیدا کردند و اعتقادات خودشان را بیان کردند. و در نهایت پیروزی با مسلمانان بود.
حالا شما تصور کنید اگر کرسی های آزاد اندیشی به درستی شکل گرفته بود، و همه اجازه ی این را داشتند که بیایند و هر حرف و منطقی  که دارند بیان کنند، و در مقابل هم کسانی  باشند که به درستی پاسخگوی آنها باشند، به خوبی فاصله ی بین اعتقادات حق و باطل برای همه روشن میشد و شاید بسیاری از شبهات به دین و انقلاب اسلامی به خوبی برطرف میشد.

کرسی های آزاد اندیشی بحثی بود که دکتر جلیلی در مناظرات به عدم برگزاری آن، چه در دوره ی اصلاحات و چه در دوره ی آقای احمدی نژاد، اشکال گرفتند.

قلم های بی تقوا

میگفت: یک دیوانه، سنگی به داخل چاه می اندازد، صد تا عاقل نمی توانند درش بیاورند.
حکایت این روزهای ماست.
فقط با این تفاوت که اینبار دیوانه ای در کار نیست.دوستانی که خود می پنداشتیم هرچه باشند، حداقل دشمنی نخواهند کرد.
هرچه بیشتر فکر میکنم و بیشتر می شناسمش، بیشتر باورم می شود که روی سخن امام خامنه ای وقتی از قلم های بی تقوا میگفت، به چه کسانی بود!
کسانی که در کمال ناجوانموردی و تنها با گفتن یک جمله، باوری را به دلهای اقشار مختلف مردم القا کردند که حالا برای رد کردنش باید با تک تک مردم ساعتها وقت بگذاری و صفحه صفحه کامنت برای مطالبشان ارسال کنی تا بلکه شاید لکه ی این تهمتها را اندکی کم رنگ کنی!
اما چه حاصلت می شود؟
در هر جمعی وقتی وارد بحث های انتخاباتی می شوم، آنجا که مباحثه به اوج خود می رسد، چنان استرس همه ی وجودم را پر می کند که دچار حالت تهوع می شوم. از ترس اینکه مبادا کلمه و یا جمله ای نسنجیده و غیر صحیح و نا انصافانه بر زبان بیاورم. از نگرانی بابت اینکه اگر اینگونه شود، پاسخ خدای خود را چگونه خواهم داد!
کاری دشوار است. اما چیزی که دل انسان را می سوزاند، آن تهمت ناجوانمردانه بود که عده ای بر زبان مردم انداختند.
گفتند: جلیلی همان احمدی نژاد است. و وابسته به جریان انحرافی!
که بلکه با القا کردن این معنا به باور عموم مردم، خطر وی را به همه گوشزد کنند.
مگر در مواردی شبیه احمدی نژاد بودن، جرم است؟
و از حق نگذریم، اگر کسی بخواهد احمدی نژاد را باطل مطلق قلمداد کند، قطعا مرتکب قضاوت ناعادلانه ای شده است
 مگر خود رهبری عزیز نگفتند به کسی رای بدهید که نقاط قوت سابق را داشته باشد. و این یعنی نقاط قوتی وجود دارد.
آقای جلیلی در بسیاری از موارد شبیه به احمدی نژاد است. اما این موارد شامل نقاط قوت وی میشود. و نه نقاط ضعفش!
 اتفاقا معایب دولت نهم و دهم، در رفتار و عملکرد جلیلی دیده نمی شود.
به خوبی مشاهده می کنم  آنچه رهبری معظم تحت عنوان نقاط ضعف یاد کردند، در جلیلی دیده نمی شود.
اما، امان از این قلم های بی تقوا!
چنان این باور که جلیلی همان احمدی نژاد است در دل مردم جا باز کرده که بسیاری شان اصلا نمی گذارند برایشان توضیح دهی که اینگونه نیست.
و هیچ چیز به قدر این تهمت های ناجوانمردانه دل آدم را نمی سوزاند.
تنها خدا حال مرا می داند این روزها. بس که حرفهای نسنجیده و ناجوانمردانه شنیدم.
خدای خودم،
تو خود شاهدی که در تمام این مدت همه ی تلاشم را داشتم تا مبادا سخنی خلاف خواست و رضای تو بر زبان نیآورم.و این تنها برای تو بود. برای تویی که باور دارم ناظر بر احوال منی.
اگر دچار ضعف شده ام، اگر با وجودیکه خود قانعم کردی، سخنم اثری ندارد، برای خاطر این است که خودم ضعیف هستم. شاید اگر تمام وجودم سرشار از خلوص و توکل به درگاه تو می بود، امروز کلامم در دل بندگانت اثر بیشتری داشت.
اما باور دارم که «... ان تنصرالله ینصرکم یثبت اقدامکم»
از تو یاری می خواهم تا خودت پوچی و بی اساس بودن این برچسب ها را بر مردم خوب کشور هویدا کنی.
طرف میگوید: من مطمئنم جلیلی مثل احمدی نژاد  می شود.
و سپس اصلا اجازه نمی دهد از او بپرسم که چگونه و از روی چه منطقی به چنین اطمینانی رسیده ای!
دیگر راهی جز پناه آوردن به خودت نمی بینم. تا یاری تو شامل حالمان شود.


صحبتهای امروزش در مناظره، بسیار شنیدنی بود.

اینکه به خوبی و با رعایت ادب و احترام، اصلاح طلبان را به چالش کشانید، جای تقدیر داشت.

و ضمنا،

مـــــیم مثل، مـــــــادر، مـــــــعلم، مـــــــسجد

حکایت از کاه، کوه ساختن!!!


چندی پیش در بخش "سایر رسانه ها" ی سایت رجانیوز، (که به درج عنوان مطلب و لینک تعدادی از وبلاگ ها می پردازد،) اسم و آدرس یک وبلاگ که ظاهرا به نقد عملکرد و گفتمان آقای رضایی می پردازد آورده شده بود.
از آنجایی که عملکرد آقای رضایی برام روشن بود، محتوای مطلب این وبلاگ را مطالعه نکردم.
تا دیروز که مشاهده کردم سایت تابناک ، بر سر اعتراض به همین مطلب در وبلاگ مذکور ، که نویسنده اش می توانسته هر کسی باشد،  یک اقدام خلاف اخلاق رسانه ای انجام داده. و بسیار تاسف خوردم!!
البته بنده درج آن پیوند را در بخش "سایر رسانه ها" ی رجا،  تایید نمی کنم. و از نظر شخص من، این کار نباید صورت می گرفت. و برای درج نام وبلاگ ها در رجا، باید دقت بیشتری صورت می گرفت.
اما،
آیا اقدام تابناک در این اعتراض شدیدالحن آنهم به یک مساله ی جزئی که مستقیما هم به سایت رجا مربوط نمی شود، خلاف اخلاق رسانه ای نیست؟
چراکه مطلب مذکور برای خود ِ سایت رجا نبود.
توسط هیئت تحریریه ی سایت نوشته نشده ؛
و بر روی سایت قرار نگرفته بود.(یعنی توسط سایت تایید نشده بود. چون اگر مطلبی توسط سایت تایید شود، بر روی سایت رجا قرار می گیرد.)
بلکه فقط آدرس یک وبلاگ بود که نویسنده اش می توانسته هر کسی باشد.
آیا نسبت دادن این خطای کوچک ، (که براحتی میشد با یک تذکر آن را حل کرد،) به همه ی حامیان دکتر جلیلی و همینطور سایت رجا، کار عقلانی و اخلاقی ست؟
هیئت تحریریه ی سایت تابناک عقیده دارند که حق نامزدشان آقای رضایی، در آن مطلب ضایع شده.

باشد! اما آیا اقدام اخلاقی این نبود که اعتراض شان را تنها در حد همان مطلب ابراز نمایند ؛ و نه در حد همه ی حامیان دکتر جلیلی و همه ی سایت رجا!!!!!

اگر کامنت های سایت تابناک رو مطالعه کنید، متوجه خواهید شد که چطور با القای دشمنی سایت رجا و همینطور حامیان آقای جلیلی،( که بسیاری شان چون بنده ی حقیر اصلا از آن مطلب وبلاگ مطلع نبودم،) با خوانندگان شان آنها را دچار انحراف و سوء تفاهم کرده اند!

به گونه ای که انگار همه ی حامیان آقای جلیلی با آقای رضایی پدرکشتگی دارند.


این رفتار تابناک، خودش خلاف تقوا و اخلاق هست.
یک رسانه نباید یک اقدام اشتباه را با عملی ناجوانمردانه، و به مراتب بدتر پاسخ دهد.

و در عدم صداقت شان همین بس، که وقتی اعتراض خودم را به این واکنش غیر عادلانه، بسیار محترمانه برایشان کامنت کردم، تایید نکردند!!!


توهین شدید حامیان جلیلی و رجا به عشایر ایرانی (در تابناک)

مردی متفاوت تر از همه!

حتما از دیدن این نوشته با خود می گویید که باز احساسی شده ام!

اما فراموش نکنید که من یک زن هستم. می شود از یک زن انتظار داشت که واقع بینانه و منطقی باشد. اما نمی شود توقع داشت که احساسش را کنار بگذارد.

نگاه واقع بینانه بدان معنا نیست که احساس کاملا نادیده گرفته شود.

فراموش نمی کنم، چندین سال قبل را!

روزهایی که در تب و تاب درس و مدرسه و کنکور بودم.

از یادم نمی رود، وجودم را،  که تماما پر گشته بود از یاس و نا امیدی در باور ها، در آرمانها.

آنقدر فاصله گرفتن از آرمانهای روح الله برای همه عادی شده بود که تصور می کردم انقلاب اسلامی دیگر تنها و تنها یک فرزند دارد و او، سید علی ست.

البته که اندیشه هایم ناپخته بود. هنوز سنی نداشتم. و آنقدر غرق در درس و مدرسه بودم که فرصت چندانی برای شناخت خوب و کافی از نخبگان نداشتم...

اما، همین روزها اتفاق تازه ای افتاد!

 کسی آمد که حرفهای دیگری برای گفتن داشت.صدایش بسیار آشنا بود.

 آنروزها برایم مهم نبود که او رای بیاورد، یا نه! بلکه تنها همین که بسیاری ناگفته ها را به زبان آورد، کافی بود.

ناگفته هایی که سالها در گلویم مانده بود و زخم شده بود. مرتب روی هم جمع میشد؛ و هر از چندگاهی با چند قطره اشک، آرام می گشتم...

طولی نکشید که به گفته هایش ایمان آوردم.

به تازگی هم امکان رای دادن بدست آورده بودم.اینگونه شد که او شد انتخاب من.

و هنوز هم که هنوزه، این انتخاب، بزرگترین افتخار روزهای نوجوانیم است.

روزگار خوبی بود، یادش بخیر....

اما همین روزگار خوب و خوش هم طولی نینجامید که به غروبش نزدیک شد.

نمی خواستم باور کنم!

آری، نمی خواستم!

باورم نمیشد آنکس را که اینقدر بر روی مواضع انقلابی خود تکیه می کرد، حالا اینطور شده باشد.

او، کارهای سخت را به خوبی انجام داد!

ولی در این میان، شاید کمی مغرور شد.

تا جایی که آسانترین کارها را به تاخیر انداخت.

و براستی که خطای انسان از همانجا آغاز می شود که گناهان صغیر را کوچک و ناچیز پندارد.

و از همین رو در مسیری بیراهه قرار می گیرد که خود می پندارد " راه" همان است.

همه چیز، از همان روز شروع شد.

از روزی که "غرور" ، ناچیز شمرده شد.

از روی ناباوری، به خود القا می کردم که حقیقت ندارد. درست می شود. اشکالی ندارد...

اما،

راستش را بخواهید، یکی از شگفتی های عالم  کودکی ام، "نقاله" بود. وقتی یک زاویه ای را در آن نشانه می گرفتی، ابتدای امر فاصله ی دو خط ِ زاویه با هم تنها در حد چند میلیمتر بود. اما با طولانی تر شدن خطوط ِ زاویه، همین فاصله ی چند میلیمتری به صورت تصاعدی، تا چندین سانتیمتر و حتی متر ، رشد می کرد!

"اول که زاویه می گیری، باید فکر انتهایش را هم بکنی!"

و این همان چیزی بود که او در نظر نگرفت.

فاصله ی او هر روز بیشتر و بیشتر میشد.

سخت گذشت... بسیار سخت.

همان زخم کهنه، باز بر قلبم سنگینی کرد.

دیگر کم کم "فاصله ها" باورم شد. و سنگینی قلبم را هم که منجر به شکستن دلم شد!

تا همین امسال، که سخن رهبر فرزانه مان را روزی چندین بار به خود گوشزد می کردم.

"به دنبال کسی باش که نقاط ضعف قبل ها را نداشته باشد؛ نقاط قوت شان را تداوم بخشد"

خدایا!

دل شکستگی هایم را به نزد تو آوردم، و به خودت سپردم. و تو چه زیبا پاسخ گفتی!

سخنانش را البته چندین بار خوانده بودم.شخصیتش را هم بررسی کرده بودم. علی الظاهر، او  برایم مصداق همان شاخصی که رهبر عظیم الشان بیان کردند، بود.

نقاط قوتش همان بود و نقاط ضعف قبلی ها را هم نداشت. این شناخت نسبی من از او بود.

ولی دیشب که حرفهایش را شنیدم و دیدم، فهمیدم که کمی اشتباه می کردم.

او نه تنها مزایای دولت های سابق را داراست، که حتی چیزی فراتر از اینها به نظرم آمد!

آنکه ضعف ها و عیوب سابق را هم نه اینکه فقط نداشته باشد، بلکه رویکردش کاملا در جهت عکس آنهاست!

او همانند هیچیک از قبلی ها نیست.

مقایسه ی او، ونسبت دادنش به این و آن، یک اشتباه است.

سعید جلیلی ، مردی کاملا متفاوت است! متفاوت تر از همه.

باورم نمیشد در پایان آن دلشکستگی، کسی بیاید که چندین قدم از تمام آنچه که فکرش را هم نمی کردم، جلوتر باشد.

از تمام دلم خوشحالم برای آمدنش!

امروز تصمیم دارم، تا روز انتخابات، و حتی اگر به دور دوم هم برسد، روزه بگیرم. به نیت آنکه خدای متعال عنایتی به ما کند تا ( فارغ از آنکه چه کسی را اصلح می دانم،) همه بتوانیم اصلح ترین فرد را انتخاب کنیم.

البته، توانایی جسمیم اجازه نمی دهد هر روزش را روزه باشم.  ناچارا به یک روز در میان اکتفا می کنم. انشاالله که مورد قبول واقع شود.