نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

انقلابیون کارآگاه گجتی!

سرچشمه ی عظیم معدن طلا در دستان معدنچیان تنبل!

نمی دانیم ، لابد در روزگار دور گاهی که جمع می کردند بندگان مومن خدا را تا اعانه برای ساخت مسجد گردآوری شود، میگفتند ما که سواد چیدن آجرها روی هم و ساخت گنبد و گلدسته و محراب را نداریم، پس چگونه کمک به مسجد بدهیم. کمک به مسجد را امام جماعت و معمارش بدهد. ما که تخصص این کارها را نداریم. ضمنا، مگر مردم در خانه هایشان نماز بخوانند، چه می شود؟ آسمان به زمین می رسد؟ تنتان می خارد که در سودای داشتن مسجدید!

کمک به ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان و... را باید امام جماعت و معلم و طبیبان بدهند. این چیزها که به ما ربطی ندارد!

شاید خنده تان گرفته باشد. دلتان همیشه شاد.

آری خنده دار است اگر  بدانید در همین روزگار خیلی پیشرفته ی ما که دختر به کمتر از لیسانسه ها نمی دهند، منطق مردمان سواددوست ما همین است.

***

اگر بسیجی در میان توده های مستضعف و مستکبر، ترازی برای خود دست و پا کرده است، نه از برای پوتین و لباس خاکی و سنگر کیسه شنی و...  که برای اصل کلیشه شکنی و خط شکنی ست.

روزگاری کلیشه ها رابطه ی بی چون و چرا با ابرقدرتها بود و روزگاری ایستادن برابر عالم در قالب عروسک خیمه شب بازی ابرقدرت ها ( بخوانید بعثی ها)و روزگاری به نوعی دیگر! امروز هم کلیشه ها در لباسی دیگر!

ای شما! ای تمام عاشقان هرکجا! یک سوالی دارم از حضورتان!

آنقدری که رایانه ی خانگی پنتیوم وان رفیق مان که روزگاری در پشت همین رایانه ها می نشستند و از عظمتش حیران! اما امروز که کهنه و قدیمی و بدردنخور و عدم بروز رسانی اش تعجب برانگیز است، از کهنگی و پوسیدگی افکارمان نیز متعجب می شویم؟!

ای شما! ای تمام عاشقان هرکجا!

امام خمینی(ره) یک نفر بود. امام خامنه ای و شهید مطهری و دیگران نیز هر کدام تنها یک نفر!

سبزی فروش و بقال و بنا و معلم مدرسه و اعلامیه پخش کنان و دیگر فعالان انقلابی نیز هر کدام یک نفر!

همه هر کدام تنها یک نفر! اما هر یک نفر در جای خودش همانی بود که می باید.

امام خمینی یک نفر بود و دیگران انبوه یک نفر هایی که قلبشان باند فرودگاه او...

نه امام بقیه بود و نه بقیه امام.

هر کسی به جای خود و در جای خود بود و اینگونه شد انقلابی بی سابقه در تمام طول تاریخ بشر!

باور این نکته چندان دشوار نیست. اما خنده دار است که سخت ترین کار امروز همین است.

بقبولانی به همه که هر کدام شما در جای خود باشید.

بار ِ به روی دوش خود را از امام جامعه خواستن، خطایی کودکانه است که امروز همگان دچارش شده ایم.

من نامش را می گذارم منطق کارآگاه گجتی! امام را در جایگاه کارآگاه گجت دیدن!

چگونه؟

در مدت 18 روز ، کامنتی (1) روانه ی بیش از 2000 وبلاگ بچه مذهبی های سایبری نمودیم. کلیشه ی امروز را یادآوری کردیم و اقتصادی که چه پاک و چه آلوده اش، با جان مردمان میهنمان از نوزاد تازه متولد شده تا پیران 80 - 90 ساله عجین گشته و همه ی حالات و سکناتشان نمود پیدا کرده.

اقتصادی که آشکار و پنهانش مملو است از گزاره های ضد دینی و ضد قرآنی.

از همه خواستیم هریک به میزان توان خود تکانی داده و قدمی بردارد، اندک کسانی، لطف کرده و همراهی مان کردند. بیشترشان اما توجهی نکردند و آنها هم که کلی اندیشه کردند، پاسخ گفتند که:

-ما که اقتصاد نمی دانیم. به آنهایی بگویید که می دانند.

-رهبری خودشان اقدام می کنند. اگر نه، پس یعنی همین اقتصاد لیبرالی فعلی متناسب مان است. کاسه ی داغتر از آش نشوید لطفا!

-اصلا مگر اسلام هم اقتصاد دارد؟

و...

آنهایی که انقلاب کردند، انقلاب می دانستند؟ بسیاری از همین پابرهنگان ِ بی سواد و کم سواد، حتی دینشان هم ناقص بود. اصلا آنها را چه به بزرگترین انقلاب تاریخ که دست بر قضا اسلامی هم بود!

مگر چند تایشان دقیقا باور داشتند که امروز کارشان به تقابل مستقیم با ابرقدرتها می کشد؟!

تصورش را بکنید پدران و مادران مان می میگفتند: مگر ما متخصص انقلابیم! کسانی که می دانند انقلاب چه است و اسلام دقیقا چه می گوید، خودشان بروند انقلاب کنند!

منطق بنی اسرائیلی!

به پیامبرشان گفتند: تو با خدای خود بروید بجنگید و شهر را پس بگیرید.بعد ما می آییم.

امروز ما می گوییم همگام رهبر خود ایستاده ایم!

ایستادگان ِ نشسته و دست روی دست گذاشته!

مگر همه ی کسانی که کمک مالی و جانی و آبرویی و... به ساخت مسجد و مدرسه و بیمارستان می کنند، معمار و امام جماعت و معلم و پزشک هستند؟

هرکسی به میزان توان خود!(2)

برای بنده هم بسیار گنده است واژه ی  تولید کننده ی نظریه ی اقتصاد قرآنی!

آری! امام خمینی نیستم؛

اما توزیع کننده که می توانم باشم. همان اعلامیه پخش کن! اصلا می توانم برم و بخوانم تا ببینم که قرآن، این تنها مدعی صف آرایی برابر غول بی بدیل اقتصاد جهان، چه برای گفتن دارد! قرآن خودمان است. همانکه برای بی سوادترینی چون بنده تا باسوادترین آدمها حرف برای گفتن دارد!

آری حرف برای گفتن دارد و برای گوشهایی که بخواهند بشنوند...

انقلابیون عزیز! خواهش میکنیم بیایید در سی و هفتمین فجر پیروزی، منطق تنبلی و کاراگاه گجتی را بگذاریم کنار!

بسیارند کلیشه ها و بت هایی که باید بشکنند... باید بشکنند!

اصلاح این اقتصاد آلوده ی لیبرالی ِ ضدقرآنی، که چنبره به آب و نان همه ی مان زده است، مجاهدتی لااقل 40 ساله می طلبد!

هرکس، به قدر توان خود!

انقلاب عظیم اقتصاد اسلامی در راه است!

پی نوشت:

1- محتوای کامنت مطروحه را که به بیش از دو هزار وبلاگ ارسال نمودیم، در اولین کامنت این وبلاگ با نام دوستدار اسلام بخوانید.

2- وقتی میگوییم هرکس به توان خود، یعنی هرکس در جای خود، نان و آب مصرفی اش ر اصلاح کند. که اتفاقا آن نیز مجاهدتی همگانی و انقلابی در قواره ی انقلاب اسلامی می طلبد. پس فرق دارد با اینکه بگوییم آمپول زن عمل جراحی کند و سینماگر قطعه ی خودرو تولید کند!

در فهم عدالت!


کاش میشد نام این وبلاگ را تغییر داد به اسم "عدالت اجتماعی" !

اما نه! چه فایده دارد؟! 

در تمام زندگیت از این اصل مهم دین، تنها نامش را آموخته ای! حال  امروز هم می خواهی تنها با یک تغییر نام، مثلا عدالت خواه بشوی؟!

کدام عدالت؟! کدام عدالت طلبی؟!

نمی دانم چه شد؛ و از کجا شروع شد؛ فقط می دانم بحدی این واژه مرا شیفته ی خود ساخته که حتی در ماه مبارک هم بیشتر از هر چیز به آن می اندیشم!

عدالتی کامل و جامع، در تمام ابعاد و شئون آن!

این، درست همان حلقه ی مفقوده ی زندگی ماست!

امر به معروف و نهی از منکر هم که ذیل همین عدالت مطرح می شود، دنیایی دارد برای خودش، بس وسیع و مترقی!

اما از این دنیای به این بزرگی، به کوچکترین بخش آن اکتفا کرده ایم. هر وقت این واژه به گوشمان می خورد، بلافاصله ذهنمان به انواع معروفات و منکرات فردی و فرهنگی خطور می کند.

اما آیا واقعا این فرع مهم دینی، تنها محدود و محصور به همین دایره ی تنگ است؟! آیا عدالت به این معنای فردی،  تنها دلیل ِ آغاز قیام خونین حضرت ابا عبدالله علیه السلام با خانواده و با بهترین اصحابش بودند که از آن به قیام برای احیای امر به معروف و نهی از منکر یاد کردند؟!

امر به کدام معروف و نهی از کدام منکر؟

آیا غیر از این بود که فرمود: حرف های من در دلهای شما اثر ندارد، چون شکمهای شما پرشده است از مال حرام!

آیا جز این بود که تا آخرین لحظه حاضر نشد دست بیعت با خلیفه ی فاسد ببندد؟

قیام برای چه بود؟ امر به کدام معروف ، و نهی از  کدام منکر؟!

قیام برای معروفی که تنها نمودش، بی حجابی و سایر منکران فرهنگی و فردی است؟


چه بود آن عدالت ، و آن امر به معروف و نهی از منکری که لازم بود برای تحقق آن هرآنچه را که از دنیا برای یک انسان نصیب است، فدا کند!

امر به معروفات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی... و نهی از منکراتی از این قبیل!

ایمان دارم که کسی که حتی از نماز ها و روزه ها و دیگر فروع دینش چنان لذت وصف ناشدنی می برد، اگر طعم واقعی عدالت طلبی را نچشیده باشد، هنوز طعم دینداری را نچشیده!

آنقدر که این چشیدن این معنا، لذت بخش است!


پی نوشت:

من همواره به خلوص و صفاى بسیجیان غبطه مى‏خورم و از خدا مى‏خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجى‏ام.... ملتى که در خط اسلام ناب محمدى - صلى الله علیه و آله و سلم - و مخالف با استکبار و پول پرستى و تحجرگرایى و مقدس نمایى است، باید همه افرادش بسیجى باشند

خلاصه کلام، اگر بر کشورى نداى دلنشین تفکر بسیجى طنین اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید و الا هر لحظه باید منتظر حادثه باشیم.

پیام تشکیل بسیج دانشجویی و طلاب، صحیفه نور ج 21 صفحه 53



تنها هنرى مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله و سلم اسلام ائمه هدى علیهم‏السلام اسلام فقراء دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم‏آور محرومیت‏ها باشد. هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‏دارى مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بى درد و در یک کلمه اسلام امریکایى باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، نظامى است...

پیام به هنرمندان ، صحیفه نور ج 21 صفحه 32



.... امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‏ ها و مرفهین بى‏درد شروع شده است. و من دست و بازوى همه عزیزانى که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته‏ اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نموده‏ اند مى‏بوسم؛  .... و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض مى‏کنم: خداوند آثار و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلبها و چشمان پرفروغ شما کانون حمایت از محرومان شده است و شراره کینه انقلابى‏تان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه مى‏دانیم که کشور ما در حال جنگ و انقلاب سختیها و مشکلاتى را تحمل کرده و کسى مدعى آن نیست که طبقات محروم و ضعیف و کم درآمد و خصوصاً اقشار کارمند و ادارى، در تنگناى مسائل اقتصادى نیستند؛ ولى آن چیزى که همه مردم ما فراتر از آن را فکر مى‏کنند مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ایران ثابت کرده‏ اند که تحمل گرسنگى و تشنگى را دارند، ولى تحمل‏ شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت‏.ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دریافته‏اند که مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست؛
گزیده ی پیام امام به مناسبت پذیرش قطعنامه 598