نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

دانستن حق ماست، آقای رئیس جمهور!

همیشه دلم برای ان آدمهایی می سوخته که از فرط بی خیالی، جوری زمین میخورند که تا سالها هم نمی فهمند از کجا خوردند.

روزگاری نه چندان نزدیک، دو گروه آدم مقابل هم صف مخاصمه بستند.

گروهی که حق بود و هست و ما هم خیلی دوستش داریم، فاتح میدان مخاصمه داشت میشد، اما...

درست در چند متری پیروزی، آنچنان زمین خورد که تا امروز هم نتوانسته سربرآورد.

چه شد؟ واقعا چه اتفاقی افتاد...

اپیزود اول!

از تردید شروع شد؛

__ یعنی واقعا ما باید با هم بجنگیم. آخه ما هر دو گروه مان مسلمان است.آخه ما همه نماز می خونیم...

( آخه ما انرژی هسته ای رو می خوایم چیکار. واقعا به دردسرش می ارزه...؟ چرخ زندگی مردم نمیچرخه، اما سانترفیوژها...)

اپیزود دوم!

بذر های تردید که جوانه زد و از خاک بیرون جست، شد اطمینان.

__ شمشیر در زیر گلوی امام خود گذاشت و گفت: به مالک بگو برگردد...

اپیزود سوم!

علف های هرز تدبیرشان، حکم به حکمیت داد.

__ دو نفر آدم بیطرف بیایند و قضاوت احوال ما کنند.

ابوموسی! ما فقط ابوموسی را قبول داریم. همینو  بس!

اپیزود چهارم!

__ ابوموسی ساده بود؛ و دیگری شیطان مجسم!

دو نفری عهد کردند رئیس هر دو گروه را عزل کنند. علی (ع) را ، آن ساده لوح عزل کرد؛ نفر بعدی، آن شیطان مجسم اما، زیر عهدش زد و معاویه را نصبش کرد به جای عزل!

به همین سادگی، شد تمام آنچه که نباید میشد. و ای کاش این فعل "شد" همیشه ماضی بود. تا ابد ماضی می ماند...

ولی افسوس و صد دریغ!

 ملتی که گذشته ی خود را فراموش کند، محکوم به تکرار آن گذشته است.

و امروز، شاید همان روز تکرار تاریخ باشد...

***

به حکم امامم، که امر به شناخت دشمنم شده ام، شاخک های حیله شناسی ام خوب می گیرد.

تاریخ گواه من است.

که صهیونیست جماعت ، بزرگ حیله گر ِ بازار مکاره ها،  آتو  که داشته باشد از کسی، موقع اش که برسد، بخشی از آن آتو را رو می کند تا...

تا بـــــــــاج بگیرد، گنده تر از دهنش.

ادعایی کرده دشمن، 27 سال پیش، در بحبوحه ی نبرد تن های پاک ِ پدران ما با گلوله های آتشین دشمن، حسن روحانی مستقیم با اسرائیل مذاکره داشته نه با آمریکا ؛ مخفیانه !!! و تازه شماتت کرده اسرائیلی هارا که چرا اینقدر مقابل خمینی انعطاف به خرج می دهید. فشار بیاورید، درست می شود و رهبر بعدی هم که منتظری ست و با شماست. هم ما خلاصیم و هم شما.

یک همچین چیزهایی!

باور نکنم؟

چرا نباید باور کنم؟

حیله گری اسرائیل  را من می شناسم. می دانم که باز هوای باج خواهی به سر دارند.

و چرا باور نکنم وقتی این طرف سکوت کرده است.

دولت، چرا باید بترسد اگر که این حرفها یاوه هایی بیش نیست.

خب چنان بزند توی دهان اینها که دیگر از این غلطها نکنند به رئیس دولت عزیز ما تهمت بزنند.

اگر هم نه ، خبری هست، پس ما حق داریم بدانیم در سال 65 چه اتفاقی افتاده است. سگ های اسرائیل چه آتویی از شما در دست خود دارند که حالا هوس باج خواهی به سرشان افتاده است.

دانستن حق ماست.

این شعار انتخاباتی شماست، آقای روحانی!

دانستن حق مردم است!

پی نوشت:

ترجمه فارسی متن منتشر شده توسط پایگاه اسرائیلی که تصویرش را در بالا ملاحظه نمودید.

فیلم سخنان جنجالی دکتر عباسی درباره نشست روحانی با مشاور ضد تروریسم نخست وزیر وقت اسرائیل!