نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

کمپین بر ضد ترویج مصرف گرایی در صداوسیما

9 سال دارد. کارت بهداشتیار به گردنش آمده؛ 
میگویم: مبارک باشه!
با قیافه ای حق بجانب جواب داد: 
چه مبارکی! ناظم و مدیرمان به من سپرده اند برو و به بچه هایی که در زنگ تفریح خوراکی های مضر میخورند، دوستانه تذکر بده! منهم بهشان گفتم:اول باید به خود شما تذکر بدهم. که چرا بوفه ی مدرسه همین خوراکی های مضر را می فروشد! و بعد بروم سراغ بقیه و از آنها به خاطر خوراکی های مضری که از خانه می آورند، ایراد بگیرم!
دختربچه ی 9 ساله ای در همسایگی مان است!
به این فکر می کردم که شعورش از چقدر ِ مسئولین فرهنگی ما بالاتر است!
همین بغل گوش خودمان، صداوسیما!
از یک طرف خودش را می کشد که بیایید و از دریافت یارانه انصراف بدهید؛ از طرفی دیگر جدیدترین مدلهای مبلمان و اثاث خانه و ماشینهای لوکس و خانه های آنچنانی و... در سریالها و آگهی های تلویزیونی اش چراغ میزند.
خوب است اگر به این کمپین بپیوندیم. یک امر به معروف و همچنین نهی از منکر اجتماعی

برای یک مـَــرد!

بگذار این برگ هم نثار تو شود!

شرمنده ام از معصومیت و پاکی نگاهت

 از مردانگی و اراده ات!

 از آن قلب محکم و جسم کوچک و نحیفت که اشداء علی الاشرار و رحماء علی الضعفاء!

 از دو سال، صبرت...

شرمنده ام از آن حال خوش روزهای آخرت که حاضر به مصاحبه نشدی و من از نگاه آرام و سربه زیرت خواندم که دیگر ملکوتی شده ای!

شرمنده ام که من زنده ام و تو در زیر خاک. و حاشا! که من مرده ام و تو تا ابد زنده!

و شرمنده ام از سربلندی تو و مذلت خودم...

می دانم که درجا خشکم میزد؛ و شاید پا به فرار می گذاشتم؛ آنروز، اگر من به جای تو بودم!

بگذار که دیگر نگویم: "کجایند مردان بی ادعا"

که این شهر، دارد هنوز از همان شیرمردان بی ادعا!

600 هزار خانه خالی، در پایتخت ام القری جهان اسلام!!!

یک کارشناس اقتصاد اسلامی:ششصد هزار منزل مسکونی خالی از سکنه در تهران، برابر است با سوختن 600 هزار فرصت زندگی برای هزاران زوج جوانی که تاکنون بدلیل مشکلات مالی موفق به شروع زندگی خود نشده اند.

چندی پیش معاون وزیر مسکن و شهرسازی با ارائه ی یک آمار تکان دهنده اعلام کرد 600 هزار واحد مسکونی خالی در تهران موجود است.

این خبر درحالی اعلام شد که با وجود رکود بازار خرید و فروش مسکن، میزان اجاره بها همچنان سیر صعودی خود را داراست.

در همین باره یک کارشناس اقتصاد اسلامی ضمن اسف بار خواندن این آمار تاکید کرد همین تعداد منازل خالی از سکنه، در صورت استفاده ی مناسب می توانستند یک فرصت طلایی برای کاهش بسیار محسوس میزان اجاره بها در تهران باشند.

وی در ادامه از دیدگاه اسلام به این پدیده پرداخت و افزود:

این آمار دردناک نشان می دهد که 600 هزار مالک در پایتخت ام القری جهان اسلام زندگی می کنند که پدیده ی بلا استفاده ماندن خانه را در عین نیاز مردم، از مصادیق اسراف و حتی احتکار نمی دانند.

600 هزار نفری که حاضرند ملک شان خالی بماند، اما گره از مشکلات اطرافیان و هم شهریان خود که در رویارویی با میزان بالای اجاره بها، ضعیف و ناتوان شده اند، باز نکند.

تعداد قابل توجهی از همشهریان که یا نشنیده اند و یا از یاد برده اند که فرمود: هر یک دانه ای که در راه خدا بدهید، با 700 دانه پاسخ خواهم داد.

اگر تعداد زیادی از مالکان واحدهای خالی، ملک شان را که هم اکنون هیچ استفاده ای برایشان ندارد به نصف قیمت معمول اجاره دهند، کاهش بسیار چشمگیری در میزان اجاره بهای تهران شاهد خواهیم بود.

ایشان در انتها افزودند: امروز یکی از مصادیق مهم امر به معروف و نهی از منکر همین است که مساجد و هم محلی های این واحدهای مسکونی خالی، مالکین آنرا شناسایی کرده و با دلسوزی و مهربانی، این خواسته را از آنان مطالبه نمایند.

امر به معروف و نهی از منکر ِ رنگ باخته در لوتی ها و حزب اللهی ها!

تجاوز به عنف!
جنایت تکان دهنده ای که هر از چندگاهی خبری از آن به گوشمان می رسد و یا حتی به چشم مان می  خورد و بسیار باعث درد است.
تا پیش از این تصور می کردم که دلیل عمده ی وقوع این اتفاقات، عدم رعایت حجاب و حدود شرعی توسط بانوان است. هنوز هم حتی نمی شود کتمان کرد که یکی از دلایل به وقع پیوستن چنین وقایع دلخراشی، همین مساله می باشد.
اما با کمی دقت بیشتر می توان این نتیجه را حاصل کرد که دلایل مهم دیگری هم در این حوادث تلخ دخیل هستند.برای اثبات این مدعا هم می توان این سوال را مطرح کرد که چرا این جنایات در شهرهای کوچکی که بی حجابی اصلا در عرف آن منطقه جایی ندارد، هم اتفاق میفتد؟
پس نمی توان تنها دلیلش این باشد.
معتقدم حتی اگر تمام بانوان یک شهر تصمیم بگیرند که حدود شرعی را کاملا مراعات نمایند، باز هم گرگ هایی پیدا می شوند که در صورت یافتن یک زن تنها، اقدام به ربودن و آزار و اذیت وی نمایند.
روحیه ی گرگ صفتی این قبیل انسانها، تنها به این دلیل حاصل نشده است.
امروزه، 1- دسترسی به محصولات  تحریک کننده ی قوای جنسی، (اعم از فیلم ها و تصاویر کثیف) و همچنین 2-عدم وجود دغدغه لازم در خانواده ها برای مواجهه ی صحیح با این میل طبیعی فرزندان پسر شان و حتی وجود ناهنجاری های خانوادگی در برخی از خانواده ها و توجه ناکافی والدین به تربیت اسلامی فرزندانشان، دو ضلع مثلث این جنایت اجتماعی هستند که نمی شود آنها را نادیده انگاشت.
و اما ضلع سوم!
بحث اصلی این نوشته بر سر همین ضلع سوم است.
ضلع 3-عدم وجود احساس ترس و وحشت و واهمه از انجام چنین عمل وقیح و غیر انسانی در این افراد است 
احساس ترسی که حتی با حکم اعدام تنی چند از متجاوزان به عنف هم در این افراد ایجاد نشد!
پس مشکل کجاست؟
چرا کسانی که مرتکب چنین جنایاتی می شوند،  هیچگونه ترس و واهمه ای از نتیجه ی عمل خود ندارند؟!
برای بیان بهتر گفته ی خود مثالی می گویم تا بحث روشن تر شود.
شما محله ای را تصور کنید که در آن تعداد قابل توجهی جوان و مرد، با خلق و خوی لوتی گری و افرادی که دارای روحیه ی متعالی ِ غیرت و جوانمردی هستند، زندگی می کنند. و شرایط این محل به گونه ای است که هر کسی وارد آن می شود، خود را کاملا در یک حلقه ی امنیت روانی حاصل از وجود این جوانان احساس می کند.
زندگی معمول در این محل به این صورت خواهد بود که:
اگر یک فرد باج گیر و یا زور گیر و یا مزاحم ناموس به خود جرئت ارز اندام بدهد، اصلا قبل از آنکه کار به دخالت پلیس بکشد، توسط افراد محله شناسایی شده و به قدر کافی تنبیه میشود؛ و اصلا آنکه این محله در عرف آن جامعه مشهور به این باشد که هیچ فردی جرئت و جسارت انجام عمل ضد اجتماعی را در محله ی مذکور ندارد.
حال، اصلا کسانی جرئت این را خواهند داشت که با خودروی شخصی در کوچه پس کوچه های محله بگردند و هروقت بانوی تنهایی را بیابند ، او را به زور به خودروی خود بکشانند؟
حتی اگر یک ضلعی را هم بگذاریم برای ساده لوحی و زود باوری دختران و اعتماد کاذب به یک جوان لاابالی، و در نهایت وقوع یک جنایتی که اصلا در مخیله ی آن دختر زودباور هم نمی گنجانیده است، باز هم زندگی در چنین محله هایی از شهر، حتی امکان گول زدن دختران را به پسرهای هوس باز نمی دهد. چون اینان می دانند که در صورت انجام چنین عملی بلاشک از تیررس جوانان با غیرت هم محلی آن دخترک در امان نخواهد بود.

شاید با خود بگویید که چنین محله ای بیشتر شبیه به یک آرمانشهر غیر قابل دسترسی است. اما واقعیت این است که اصلا هم کار سختی نیست. وجود غیرت در مردان نسبت به ناموس، یک نعمت خدادادی است که متاسفانه امروز شاهد کمرنگ شدن آن در بسیاری از مردان وحتی رنگ باخت آن هستیم. بی شک خداوند این نعمت ارزنده را بی دلیل به مردان عطا نکرده. چرا که بانوان تا حدی از داشتن آن محروم هستند.
اگر تا به اینجای مطلب، با بحث این نوشته موافق بودید، ممکن است از این پس دیگر چنین نظری نداشته باشید.
می خواهم بگویم که متاسفانه اقدام غیرتی توسط مردان مذهبی مان هم کم رنگ شده است. مردانی که روزگاری جان شان را بر سر همین غیرت ِ دفاع از ناموس خود و ناموس دین، فدا کردند. و امروز هم وارثان ِ همان جوانان ِ با غیرت دهه ی 50 و 60، یعنی جوانان نسل سوم و چهارم، همین ادعا را دارند که در صورت وقوع هر جنگی، پیش مرگ دفاع از ناموس و دین خواهند شد. و انشاالله هم همینطور خواهیم بود.
اما یک سوال!
جوان حزب اللهی که نتواند از ناموس محله ی خود دفاع کند، و در همسایگی خود شاهد این چنین جنایات هولناک علیه بانویی باشد، و بعد هم هیچگونه عکس العملی از خود نشان نداده و تمام کار را به پلیس بسپارد و خود را براحتی کنار بکشد ، چگونه می خواهد در صورت وقوع جنگ، از ناموس دین و حتی ناموس خود دفاع کند؟!

پی نوشت:
این نوشته برگرفته از یک بحث مختصر در کلاس استاد حسن عباسی ؛ و مباحث امر به معروف و نهی از منکر آقای وحید جلیلی و نظر شخصی نویسنده است.

در فهم عدالت!


کاش میشد نام این وبلاگ را تغییر داد به اسم "عدالت اجتماعی" !

اما نه! چه فایده دارد؟! 

در تمام زندگیت از این اصل مهم دین، تنها نامش را آموخته ای! حال  امروز هم می خواهی تنها با یک تغییر نام، مثلا عدالت خواه بشوی؟!

کدام عدالت؟! کدام عدالت طلبی؟!

نمی دانم چه شد؛ و از کجا شروع شد؛ فقط می دانم بحدی این واژه مرا شیفته ی خود ساخته که حتی در ماه مبارک هم بیشتر از هر چیز به آن می اندیشم!

عدالتی کامل و جامع، در تمام ابعاد و شئون آن!

این، درست همان حلقه ی مفقوده ی زندگی ماست!

امر به معروف و نهی از منکر هم که ذیل همین عدالت مطرح می شود، دنیایی دارد برای خودش، بس وسیع و مترقی!

اما از این دنیای به این بزرگی، به کوچکترین بخش آن اکتفا کرده ایم. هر وقت این واژه به گوشمان می خورد، بلافاصله ذهنمان به انواع معروفات و منکرات فردی و فرهنگی خطور می کند.

اما آیا واقعا این فرع مهم دینی، تنها محدود و محصور به همین دایره ی تنگ است؟! آیا عدالت به این معنای فردی،  تنها دلیل ِ آغاز قیام خونین حضرت ابا عبدالله علیه السلام با خانواده و با بهترین اصحابش بودند که از آن به قیام برای احیای امر به معروف و نهی از منکر یاد کردند؟!

امر به کدام معروف و نهی از کدام منکر؟

آیا غیر از این بود که فرمود: حرف های من در دلهای شما اثر ندارد، چون شکمهای شما پرشده است از مال حرام!

آیا جز این بود که تا آخرین لحظه حاضر نشد دست بیعت با خلیفه ی فاسد ببندد؟

قیام برای چه بود؟ امر به کدام معروف ، و نهی از  کدام منکر؟!

قیام برای معروفی که تنها نمودش، بی حجابی و سایر منکران فرهنگی و فردی است؟


چه بود آن عدالت ، و آن امر به معروف و نهی از منکری که لازم بود برای تحقق آن هرآنچه را که از دنیا برای یک انسان نصیب است، فدا کند!

امر به معروفات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی... و نهی از منکراتی از این قبیل!

ایمان دارم که کسی که حتی از نماز ها و روزه ها و دیگر فروع دینش چنان لذت وصف ناشدنی می برد، اگر طعم واقعی عدالت طلبی را نچشیده باشد، هنوز طعم دینداری را نچشیده!

آنقدر که این چشیدن این معنا، لذت بخش است!


پی نوشت:

من همواره به خلوص و صفاى بسیجیان غبطه مى‏خورم و از خدا مى‏خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجى‏ام.... ملتى که در خط اسلام ناب محمدى - صلى الله علیه و آله و سلم - و مخالف با استکبار و پول پرستى و تحجرگرایى و مقدس نمایى است، باید همه افرادش بسیجى باشند

خلاصه کلام، اگر بر کشورى نداى دلنشین تفکر بسیجى طنین اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید و الا هر لحظه باید منتظر حادثه باشیم.

پیام تشکیل بسیج دانشجویی و طلاب، صحیفه نور ج 21 صفحه 53



تنها هنرى مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله و سلم اسلام ائمه هدى علیهم‏السلام اسلام فقراء دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم‏آور محرومیت‏ها باشد. هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‏دارى مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بى درد و در یک کلمه اسلام امریکایى باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، نظامى است...

پیام به هنرمندان ، صحیفه نور ج 21 صفحه 32



.... امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‏ ها و مرفهین بى‏درد شروع شده است. و من دست و بازوى همه عزیزانى که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته‏ اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمین را نموده‏ اند مى‏بوسم؛  .... و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض مى‏کنم: خداوند آثار و برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است؛ و قلبها و چشمان پرفروغ شما کانون حمایت از محرومان شده است و شراره کینه انقلابى‏تان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه مى‏دانیم که کشور ما در حال جنگ و انقلاب سختیها و مشکلاتى را تحمل کرده و کسى مدعى آن نیست که طبقات محروم و ضعیف و کم درآمد و خصوصاً اقشار کارمند و ادارى، در تنگناى مسائل اقتصادى نیستند؛ ولى آن چیزى که همه مردم ما فراتر از آن را فکر مى‏کنند مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ایران ثابت کرده‏ اند که تحمل گرسنگى و تشنگى را دارند، ولى تحمل‏ شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت‏.ملت عزیز ما که مبارزان حقیقى و راستین ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دریافته‏اند که مبارزه با رفاه طلبى سازگار نیست؛
گزیده ی پیام امام به مناسبت پذیرش قطعنامه 598