نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

یک جشنواره ی واقعا مردمی

بی شک یکی از پدیده های چند سال اخیر در ایران، جشنواره ی فیلم عمار است.

روزهای اولی که نام این جشنواره را از دبیر جوانش شنیدم، زبان به شماتت باز کردم  از اینکه یک تعداد از دوستان حزب اللهی مان همیشه سعی دارند خودشان را از دیگر اقشار جامعه جدا بدانند، گله کردم.

و اتفاقا همین نگاه یکطرفه ام سبب شد تا نتوانم بدرستی روند  جشنواره و ماجراهای پیرامون آنرا از شروع تا به امروز پی گیری کنم.

و خودم را از سیر و سفر در این بزم های مردمی محروم نمایم!

تا همین چند ماه قبل که کاملا به طور اتفاقی یک کلیپ از اکران های مردمی جشنواره بدستم رسید.

وقتی کلیپ را مشاهده کردم، تدایی خاطرات دوران نوجوانی ام در مسجد محل مان شد.

یادش بخیر... دوران قشنگی بود. با آنکه سنی نداشتم، اما همین تعامل پر رنگ بین بچه ها و خانواده های محل با همین مسجد، محال ممکن است از یادم برود.

تعدادمان زیاد بود. اما با این حال، همگی قبل از اذان در مسجد حاضر میشدیم و تا حتی یک ساعت پس از پایان نماز در مسجد حضور داشتیم و انواع و اقسام گردهمایی ها و بحث ها شیرین و ماندگاری بود که دورهم با بچه ها تشکیل می دادیم.

به خوبی بیادم هست که یکبار تصمیم گرفتیم تمام فرش ها و موکت های مسجد را بیاوریم در کوچه ی خودمان و با همراهی تمام همسایگان آنهارا بشوئیم.

آندسته از بچه های مسجد هم که ساکن کوچه ی ما نبودند، آمدند برای کمک.

فرش شویی همگانی تا پاسی از شب ادامه داشت.

تمام همسایه ها با نهایت اشتیاق و شادمانی در این امر همراهی می کردند. از درب هر خانه یک شیلگ آب بود که بیرون زده بود و اعضای آن خانه در روی آسفالت کوچه مشغول شستن فرش یا موکتی بودند.

بچه های مسجد هم که پخش شده بودند جلوی درب هر خانه و مشغول کمک به همسایه ها!

میتوانستند فرش ها را ببرد قالیشویی؛ و اینهمه زحمت به دیگران ندهند.

اما،

نمی دانم این ایده ی چه کسی بود که فرش هارا به کوچه ی ما بیاورند. فقط میدانم ایده ی بسیار نابی بود. همسایه هایی که شاید خودشان مسجدی نبودند، اما همگی با اشتیاق آمدند برای کمک.

یک حرکت اجتماعی جانانه و پر از شادی و  نشاط، حول محور مسجد!

نمی دانم بعدها چه شد، فقط میدانم که دیگر آن اتفاقات شیرین تکرار نشد...

امروز بدرستی می فهمم که مسجدی که نتواند اجتماعات محلی را پیرامون خود گردآوری نماید، رسالت خود را بدرستی انجام نداده است.

همین اجتماعات محلی تاثیرات بسیار شگرفی در روحیه ی انقلابی و اسلامی ساکنین اطراف مسجد دارند.

نمی دانم چه شد که به یکباره دیگر خبری از اینگونه اتفاقات دلچسب مسجدی در مساجد نیست.


بگذریم!

دیدن اکران های مردمی جشنواره ی مردمی فیلم عمار، یک شروع بسیار خوب برای شکل گیری همان تشکل های مردمی در مساجد است.

مردمی که برای دیدن فیلم های مستند مردمی، از جوانان خودشان، پا به مسجد می گذارند و تا پاسی از شب با هم به تماشای فیلم ها می نشینند و سپس هم در موضوع فیلم با هم به تبادل نظر می پردازند.

این اجتماعاتی که خود به درستی میدانم چه تاثیرات قابل توجهی در بین خانواده ها خواهد گذاشت، حاصل تلاش و کار و ایده ی عده ای از جوانان انقلابی و حزب اللهی است.

همانها که تا مدتها پیش افراطی می پنداشتم شان و همیشه سعی در دور نگاه داشتن خود از آنها داشتم.

امروز می فهمم که چقدر در خصوص شان اشتباه می کردم.


تقدیم به بچه های خوب جشنواره فیلم عمار ؛ و همینطور دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی

این متن در پست های بعدی تکمیل خواهد شد

مطالب مرتبط:

یک جشنواره انقلابی

عمارگونه

برای آقا وحید ِعزیز

سلام علیکم

بلاخره امروز دیدمتان.چقدر مشتاق دیدارتان بودم.

شکل و شمایل امروزتان، نسبت به چندین سال قبل که برای بار اول از یک برنامه ی زنده ی تلویزیونی دیدمتان، چندان تغییری نکرده بود.

فقط کمی بیشتر از اندک، نحیف و لاغر شده بودید. که البته حق میدهم.

یک ماه پر از کار و تلاش و چالش برای تبلیغات گفتمانی انتخابان را پشت سر گذاشته اید.

 تبلیغات معمولی نباید چندان دشوار باشد.

اما تبلیغات گفتمانی، و اینکه بخواهی تمام رفتارت یک ارائه از گفتمانت باشد، بسی دشوار است. گفتمانی که نه دروغ گویی در آن جایی دارد، و نه اعمال غیر اخلاقانه.

میگفتی: سعید ما، آخرت خود را به دنیای ریاست جمهوری نمی فروشد. شما هم مراقب باشید تا آخرت خود را به دنیای سعید ما نفروشید.

(آقا وحید در کنار آقا سعید-همایش انتخاباتی روز 22 خرداد 92 در ورزشگاه حیدرنیا)

در تب و تاب انتخاباتی، که شور و هیجانات سیاسی در نقطه ی اوج خود قرار دارد، بخواهی صداقت به خرج دهی و فقط از مسیر مستقیم به مقصدت برسی، کاری بسی دشوار است.

حتی بعد از انتخابات هم که تصور می شود کارها کم و یا تمام می شود، و اوضاع به روال عادی خود باز میگردد، اما خودتان امروز گفتید که در طی این سه روز، جلسات زیادی را برگزار کرده اید برای تداوم حرکت گفتمان انقلاب.


(آقا وحید- امروز 27 خرداد 92 در حیاط تالار عمار-جشن حافظان جمهوریت با سخنرانی خود آقای جلیلی)

برنامه ی بسیار خوب امروزتان، هوای تازه ای در درونم دمید.

امروز، کار ما تازه شروع شده است.

مهمترین حلقه ی مفقوده ی ما فرهنگ عمومی است.

فعالیتهای فرهنگی وارد فاز جدیدی خواهد شد.

گفتید: به میزانی که ما همت کنیم و کار و تلاش کنیم، و به جای متهم کردن مردم، اشکالات خود را بیاد آوریم و بررسی کنیم و جبران کنیم، به همان میزان می توانیم به ثبات قدم برسیم و بعد به پیروزی دست پیدا کنیم.

نظام جمهوری اسلامی کوکی نیست که یکبار کوک کنیم تا آخر بخواند.

باید سعی کنیم تا آرمانهای انقلاب اسلامی را وارد سبک زندگی مردم کنیم.

ما باید بتوانیم تک تک مردم (این قاعده ی نظام جمهوریت) را از گفتمان انقلاب اسلامی اقناع کنیم.

و همچنین بیان کردید: انتخابات ۲۴ خرداد بسیار با انتخابات ۲ خرداد تفاوت داشت؛ در این انتخابات بچه‌ حزب‌اللهی‌ها بصیرتر و فعال‌تر برخورد کردند و این جلسات نشان می‌دهد که ما فعالیت‌های زیادی در این ۴ سال خواهیم داشت و اینطور نیست که بچه حزب اللهی‌ها دست و دلشان به کار نرود.

این جمله ی تان برایم بسیار جالب تر بود:

اینکه گفتید: جمهوری یعنی فعال کردن گردونه ی تواصی!

تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر...


چه متواضعانه پاسخ سوالات تکراری یکایک بچه ها را میگفتید. من هم حتی دیگر کلافه شده بودم. اما شما نه!

می دانید آقا وحید؟

مدتهاست که اینقدر غرق در تفکرات شما شده ام که حتی بعضی شبها در خواب هم می بینم که دارم با شما مباحثه میکنم!

دلم میخواهد آنقدر در وجود شما و تفکرات شما کنکاش کنم تا آن عمق نگاه و فکرتان ذره ذره برایم روشن شود.

امروز حسرت می خورم. حسرت اینکه چرا اینقدر دیر شناختمتان.

براستی که چقدر به وجود شما نیاز داشته و دارم.

شما همان گمشده ی من از پس سالیان سال سردرگمی و بلاتکلیفی هستید.

آقا وحید عزیز!

دلم میخواهد تا می توانم از وجودتان بهره ببرم.

مرا به شاگردی می پذیرید؟


پی نوشت:

چهار سال آینده؛ دوره طلایی برای آرمانگراها/ جمهوری یعنی به جای مردم، خودت را متهم کن!

صوت: سخنرانی وحید جلیلی در جشن حافظان جمهوریت دینی


جمهوری اسلامی

بازخوانی یک مباحثه که در اسفند ماه سال 90 و در آستانه ی انتخابات مجلس، با آقا وحید جلیلی انجام شده بود، تاثیر بسیار جالبی در روحیه ام گذاشت.

این یک فایل صوتی ، بسیار خلاصه و مفید از یک بخش از این مباحثه است که توصیه میکنم اگر فرصت نکردید تمام مباحثه را بخوانید، این فایل صوتی را حتما دانلود کنید و بشنوید.

پادکست: بخشی از مصاحبه جلیلی درباره دوگانه های جعلی اصلح و صالح مقبول


و در ادامه بخشی از انتهای مبحث را که بی ربط به حال و هوای این روزهایمان نیست، قرار میدهم:

«شهید سعیدی نامه‌ای به امام به عربی نوشته که جرأت نکرده‌اند ترجمه‌اش کنند. امام تازه رفته بود نجف. می‌نویسد:«السلام علیک یا امیرالمؤمنین.» بعد می‌گوید:«شهادت می‌دهم که تو جهاد کردی، شهادت می‌دهم که... شهادت می‌دهم همگان، همه تو را تنها گذاشته‌اند و حتی یک تن را هم استثنا نمی‌کنم.» حالا جرئت داری این را ترجمه کنی؟ امام تنهایی‌های نخبگانی و لبیک توده‌ها و جمهور مردم را به خودش دیده بود. دیده بود که طرف از پیشوای ورامین بلند شد و آمد و خودش را به کشتن داد. پارسال رفته بودم پیشوای ورامین، می‌گفتند بعضی از شهدای ما قبر دارند، بعضی‌ها را اسمشان را می‌دانیم، جنازه‌شان را به ما تحویل دادند، اما حتی اسم بعضی از شهدای پیشوا را هم نمی‌دانیم. پرسیدم:«چه‌جوری؟» گفتند: «اینها کارگرهای فصلی بودند، از آذربایجان می‌آمدند آنجا کار می‌کردند. ما اسم طرف را هم نمی‌دانستیم، فقط دیدیم کشته شد و جنازه‌اش را هم بردند و به‌کلی محو شد.» امام چه در 15 خرداد، چه در انقلاب اینها را دیده بود و برای همین می‌گویم جمهوریت برای امام موضوعیت داشت و می‌گفت باید یک حق قانونی برای حضور در صحنه برای این ملت تثبیت کنم که هیچ کسی نتواند بیاید زیرآبش را بزند. امام به ملت خوش‌بین بود و بیهوده در وصیت‌نامه‌اش نمی‌گوید که ملت ما از مردمان زمان پیامبر(ص) و علی(ع) بالاترند. تعارف که ندارد. به نظرم امروز باید این قضیه را جدی بگیریم که هر قدر به جمهوریت نظام احترام بیشتری بگذاریم و اهتمام بیشتری برای استفاده از ظرفیت هایش در راستای ارزش های  دینی و ولایی  داشته باشیم، ضرر نمی‌کنیم.»

مشروح این بخش از مباحثه

زیر سایه ی ولایت باشیم

پیام پدرم از راه دور:


نه ناراحت باش!
و نه ناراحتی تو برای دیگرون ابراز کن!
جوری نباش که مردم تصور کنند رئیس جمهور جدید، از رهبری فاصله داره!
مردم به ماها نگاه میکنند.
اگه ببینند ما اینقدر دلخوریم، میگذارند به پای حضرت آقا!
و بعد با خودشان تحلیل میکنند که "رهبری" از مردم دور شده است.


این صحبتهای آقای پناهیان، خواندنش خارج از لطف نیست:
« بنده اگر مطمئن بودم آقای جلیلی رای می‌آورد، علنی از ایشان دفاع نمی‌کردم. و یا اگر می‌دیدم ائتلاف فایده و یا ضرورتی دارد به حمایت علنی از ایشان اقدام نمی‌کردم. بنده به دو دلیل از ایشان حمایت کردم یکی به این دلیل که گفتمان صریح انقلاب تضعیف نشود. دوم اینکه واقعا شایستگی‌هایی را در آقای جلیلی یافتم »
مشروح این مصاحبه 
و در همین رابطه:
یامین‌پور: جرم ما این بود که عریان بودن پادشاه را نشان دادیم

یک یا حسین(ع)دیگر...

مولا جان!

ای که برای لحظه لحظه زندگیمان، تا ابد، وامدار تو هستیم!

آقا جان!

اجازه میدهید کمی بیشتر مدیونتان باشیم!

دلمان اسلام ناب، میخواهد...

یک دعای دیگر برای فردایمان کنید، یا سید شباب اهل الجنة!