نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

تقوا


می گفت:

تقوا یعنی اینکه اگر یک روزی قرار بر این شد که تمام ریز و درشت زندگیت، و همه ی افکار و اعمالت از تلویزیون برای همه بیننده ها پخش بشه، حتی یک ذره هم شرمگین نباشی و خجل نشی از برملا شدن!

هندونه

سریال وضعیف سفید رو خیلی دوست داشتم.

آخرین باری که یک فیلم تلویزیونی ایرانی رو اینطور با میل و اشتیاق تماشا کرده باشم رو به خاطر ندارم!

در قسمت آخرش،  امیر می گفت:

عجب پوست کلفتی هندونه!

توی مرداب پر از لجن هم که بیفتی، سردی و خنکی رو ازش می گیری، اما کثیف نمیشه اون درون مایه ی شیرینت.


همین استدلال جالبش، بهونه ای شد تا اینکه اسمی که برای وبلاگم انتخاب می کنم، در همین مضمون باشه.

گل نیلوفر، گلی یه که بر روی مرداب رشد می کنه.

دلم میخواد هیچ زمان از خاطرم نره که منهم در مسیر رشد و تعالی خودم، درست همانند همین گل، باید تمام لحظات زندگیمو با مرداب نیرنگ ها و وسوسه های شیطان روبرو باشم.
و ای کاش که دیگه هیچ وقت چون گذشته ها، اسیر این وسوسه ها نشم...
 و همیشه ، چون گل نیلوفر ، سربلند از مرداب باشم.