نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

نیلوفر آبی

من بنده ی آن خیــــالم که حــــق، آنجا باشد / بیــــزارم از آن واقعیت، که حــــق آنجا نباشد. من، انقلابی ام!

تدبیر!

این پست تقدیم به عروس و دامادی که تدبیر شان بسیار نیکوتر از تدبیر رئیس جمهوری محترم و مشاورانشان بود.
وقتی که هزینه ی 40 میلیونی عروسی شان را برای آزاد سازی 40 زندانی هدیه کردند؛ همین پیش پای شما، ماه رمضان سال قبل.

و این یعنی هستند در همسایگی مان کسانی که تنها به خاطر 1 میلیون تومان، و حتی کمتر، به زندان میفتند و قادر به پرداختش نیستند.

با 50 میلیون خط تلفن همراه در ایران،

اگر هزینه ی پیامک تبریک رئیس جمهور را 500 میلیون تومان برآورد کنیم، به عوض این کار بیهوده که به تعدادی اصلا نرسید و به تعدادی هم چند تا چندتا رسید،
 میشد 500 زندانی و خانواده هایشان را شب عیدی از بحران زندان و بدهی خلاص کرد.

پی نوشت:

عروس و داماد اصفهانی 40 زندانی را به آغوش خانواده فرستادند

عاشق این خط شکنی ها هستم


دلم برایت تنگ شده است، ای مرد!

دلم برایت تنگ شده است، ای مرد!

برای آن نگاه استوارت که اشداء علی الکفار بود و رحماء بینهم!

و لبخندت به روی دشمن نبود و تندگویی و اخم و تخمت ازآن دوستان!

برای آن آرامش طوفانیت!

که مصرف داخلی نمی خواندی گستاخی دشمنت را ؛ و لاجرم غیرت دوستانت را هم بیسوادی!

برای آن قدم های پر صلابتت!

که خاضعانه در پیشگاه همان لبو فروش و راننده تاکسی و با سواد و بی سوادش بودی؛ و قاطعانه روبروی دشمن.

عزت یک تمدن و یک آیین و یک تاریخ را با چندرغاز معامله نکردی.

هم دیپلمات بودی و هم انقلابی!

و نه همچون دیگران، دیپلمات هایی پر مدعا اما حقیر!

راستی بیادت هست؟ تو که بودی، کسی اینجا را با اوکراین اشتباه نمی گرفت!

که آن ضعیفه ی دشمن بیاید بغل گوشمان، همین تهران خودمان؛ و بخورد و زشتکاری کند و بعد هم فحش و تهمت نثارمان کند و برود! دیپلمات پرمدعای حقیر هم لبخند زنان بگوید: هیچ نبود، شلوغش نکنید!

هـــعی...

دلم برایت تنگ شده است، ای مرد!

راستی، کسی چه می داند!
شاید همین بغض و رنج و کاسه ی چه کنم چه کنم گرفتن در دستمان، حاصل بی توجهی به تویی بود که مردانه ایستادی و عزتمان به هیچ نفروختی!

هفته پایان سال است و سکوت است و من!

تا 29 اسفند دومین دور مذاکرات گام نهایی هسته ای صورت می گیرد و در عمل صورت بندی کلی توافق در همین دور بسته می شود و بعد از آن تنها دعوا سر جزئیات و جمله بندی ها و.... است

سکوت این هفته ممکن است ده ها سال هزینه ایجاد کند.

 اگر جماعتی دلسوز ، مستمر پای کار باشند، تاثیرش را هرچند بسیار اندک، خواهد گذاشت.

از بچه های فضای مجازی دلخورم که دیگر برایشان عادی شده و از آن التهاب روزهای اول اثری نیست

اصلا عادتمان است که یکدفعه گر بگیریم، و بعد یکباره خاموش شویم و هرکدام برویم پی زندگی مان.

از خودم هم دلخورم که حتی در متقاعد کردن امام جمعه ی مان هم عاجز شدم.

برو بچه های دلسوز و انقلابی در فضای مجازی و حتی مساجد و مراکز فرهنگی چند دسته اند!

- یک عده که ماههاست دست همه را از رو بسته اند؛ و تا حرفی میگویی، مهر خاموشی بر زبانت می کوبند و می گویند:

 "شما هر حرفی داشتید در انتخابات گفتید. و مردم به کسی رای دادند که میگفت: چرخ سانترفیوژ ها نچرخه. پس ساکت باشید و به نظر اکثریت احترام بگذارید"

- عده ای دیگر ، ناراضی هستند. اما نه حرفی میزنند و نه کاری دارند. معتقدند که تا رهبری خودش پای کار هست، مشکلی پیش نمی آید.

- یک عده دیگر،به شدت ناراضی هستند، اما از بس گفتند و فریاد زدند، نالان و دلخسته شده و ره به بی خیالی بسته اند.

- عده ای دیگر هم هستند که به شدت ناراحتند؛ و هنوز هم پای کار!

تعداد گروه آخر ، هر روز کمتر و کمتر شده و تو چه می دانی چقدر سخت است که هرچه فریاد بزنی، کسی صدای تو را نشنود و نداند راز این بغض گلو بسته را...

خنده ام می گیرد

خنده ام میگیرد از جماعت اوکراین!
که چه ساده بازیچه شده اند...
آمریکا از روسیه خوشش نمی آید ؛
شاید هم دلش از او پر است؛
 آخر روسیه ساز مخالف زد ؛
نگذاشت سوریه جنگ شود؛
برای نفع شخصی خودش بود؛ اما به هر حال نگذاشت؛
به مذاق آمریکا خوش نیامد ؛
در به در پی چاره میگشت، تا  ضرب شستی نشان روسیه دهد؛
یک عده مردم ساده شده اند پیاده نظام دلخوشی یا ناخوشی آمریکا!
به همین سادگی!

دُر گران دادی و خروس قندی هم نگرفتی!

جوانه های سیاه نا امیدی، از دل همین دولت تدبیر و امید سربرآورد!

فکر می کردم اینجا قرن 21 است. فکر می کردم در آستانه ی سده ی 1400 شمسی است.

عروسی های قدیم را شاید ندیده باشی؛ اما حتما شنیده ای. که عروس از همه جا بیخبر از مکتب که بازمیگشت به یکباره با سفره ی عقدکنان خودش مواجهه میشد؛ و دامادی نشسته در انتظار او، که تاره پس از قرائت خطبه ی عقد می توانست نیم نگاهی ببیندش!

هـــعی... یادش بخیر! چقدر در دلمان خدارا شکر میگفتیم، که عروس 100 سال پیش نیستیم. محرمانه برای خود ببرند و بدوزند و تازه پس از توافقات کامل، بیخبر بنشینندمان بر سر سفره ی عقد!

گفتم دیگر دوران آن کوته فکری ها گذشته است.

تا همین چند وقت پیش که متعادلان آمدند و گفتند:

مذاکرات کاملا مخفیانه است. همه نامحرمند، تا وقتی که بله برون تمام بشود و خطبه خوان بیاید برای بله گرفتن از ملت.

مراسم تمام شد و بله برون به پایان رسید و عروس از همه جا بیخبر، نامحرم ترین عضو مذاکرات بود.

متعادل خمیده میگفت:

پایه های نظام تحریم، لرزیده است. 

 راست هم می گفت. آخر دشمنان خنده رو شرط کرده بودند، تحریمهای جدید هسته ای وضع نمی کنند.

«تحریم‌های بزرگ بانکی و نفتی برداشته نشدند، در گام نهایی نیز قرار است که بیست سال بعد تحریم‌ها برداشته شوند، جالب این است که بیست سال را هم در توافقنامه ننوشتند و معلوم نیست که آمریکایی‌ها در آینده زیر حرفشان بزنند یا خیر، تازه پس از بیست سال تنها ۴/۱ تحریم‌ها برداشته می‌شود، آقای عراقچی می‌گفت غربی‌ها می‌گفتند "باید سال برداشتن تحریم‌ها دو رقمی باشد".»(1)

متعادل خمیده، به زعم خود، سربلند و پر افتخار ، رو به لبو فروش و راننده تاکسی و دیگر بی سوادان میگفت:

دیدید؟! دیدید اگر با منطق وارد شویم، حتما نتیجه می گیریم.

بازهم راست میگفت. نتیجه گرفتیم.

« در توافقنامه ژنو متعهد شدیم که بازرسان باید به معادن و کارخانه‌های اورانیوم ما به صورت آزاد دسترسی داشته باشند، در حالی که اکثر بازرسان جاسوس هستند، یکی از دانشمندان هسته‌ای کشورمان می‌گفت «وقتی بازرسان تنها برای یک بار پشت کامپیوترهای ما نشستند، ویروس را وارد سیستم کرده و حدود ۳ هزار سانتری‌فیوژ ما از کار افتاد.

تعطیلی یو سی اف اصفهان در متن نیست ولی آن را نیز تعلیق کردند.

خط قرمز آقا را هم نتوانستیم حفظ کنیم و آن‌ها را ازدست دادیم،

برای تولید یک گرم اورانیوم غنی شده باید از آمریکا اجازه بگیریم.» (1)

اصلا اینها چیست که میگویم! بیسواد ها هم مگر حرف می زنند.

هرچه باشد، دور، دور باسوادان است. متعادلان خمیده!


سربلند باش و پر افتخار!

عروست سیاه بخت شد، متعادل!

دُر گران دادی و خروس قندی هم حتی نگرفتی!

پی نوشت:

1- بخش هایی از صحبتهای حجت الاسلام سید محمود نبویان، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی